از نجف آباد تا آمریکای جهانخوار

خاطرات تجربه و زندگی جدید در آمریکا

از نجف آباد تا آمریکای جهانخوار

خاطرات تجربه و زندگی جدید در آمریکا

خاطرات آمریکا:25_ پرچم

امروز صبح درفرصتی که تا شروع کلاس پیش اومد؛ با آقای نلسون تبادل اطلاعاتی درباره ی نحوه ی ارزشیابی و نمره گذاری در سیستم آموزشی آمریکا داشتم. یکی از تفاوتهایی که متوجه شدم اینه که؛ نمره ی درس همیشه به روز و بطور accumulate (انباشته و میانگین) محاسبه میشه. منظور، هر زمان از ترم تحصیلی که باشه باید نمره ی دانشجو از ابتدای ترم تا اون لحظه در نظر گرفته بشه و بصورت ثلث اول و دوم یا ماهیانه نیست. با شروع کلاس بود که ضمن نصب پرچمی که همکارم از طریق اینترنت سفارش داده بود؛ بیشتر وقتمون به گفتگو درباره ی فرهنگ و معنای رنگ ها و سمبلهای پرچم گذشت. راستش اطلاعات بعضی ازدانشجوها کارم رو برای توجیه خیلی از تناقضات فرهنگی بخصوص درمورد پرچم ایران سخت کرده بود.


می دونید که پرچم بیشتر کشورها همیشه مردمی بوده و همیشه هم باید مردمی بمونه. در یک کلام  پرچم نباید کاری به حکومت ها  داشته باشه. مثلن نماد «شیر و خورشید» پرچم تاریخی ایران هم سمبل همبستگی و اتحاد گروه های مختلف سیاسی، اجتماعی، مذهبی، زبانی و قومی ایرونی ها بعنوان شهروندان «ایران زمین» معنی میشده. البته این اتحاد، به معنی داشتن اندیشه و باور مشترک نیست؛ بلکه منظور اتحاد و همبستگی و یکی شدن بر سر آرمان های مـلــی بدون هیچ ارتباط به دنیای کثیف سیاسته. برای مثال جلوگیری از تخریب آثار باستانی، در خون هر ایرونی پاک وجود داره و یک امر ملی محسوب میشه.  که البته اگه غیر ازاین باشه؟ باید پرچم جمهوری! اسلامی!! رو هم بخاطر وجود واژه های «الله» و «اکبر» و سمبل «لااله الا الله»، فقط جهت باورمندان مسلمون دونست و بقیه ی ایرونی های زرتشتی و مسیحی و یهودی وغیره روهم بی خیال. که در اینصورت  باید سری به خودمون بزنیم و معنی واژه ی «استبداد» رو دوباره زمزمه کنیم.



البته … درد دل من هم بمونه که  نشانه های موجود بر پرچم فعلی، همه اش واژه های عربی و غیر پارسی اند و فکر نکنم در هیچ جای دنیا بشه کشوری رو  یافت که بر روی پرچمش به زبانی بیگانه چیزی نوشته شده باشه. :(  از همه مهمتر نباید فراموش کرد که «شیر و خورشید» یک نشان کهن و باستانیه که قدمت اون به بیش از 2500 سال پیش می رسه. (مُـهر خشایارشا/ موزه ی آرمیتاژ روسیه). در ضمن رسمی بودن این پرچم در دوره ی گذشته رو هم باید، دلیلی برای ستودن خدمات پهلوی ها به ایرون دونست؛ نه دلیل سلطنت طلب بودن هر کسی که به اون احترام میذاره.


سکه ی شیر و خورشید / دوره ی سلجوقیان


خاب! بیشتر از این پا روی سیم خاردارها  نذاریم و حرفهای جیزدار نزنیم :)  بشنوید که: بعد از کلاس برگشتم خونه و مشغول وصل کردن تلویزیون شدم. همینطوری که قبلن هم گفتم اینجا تلویزیون نیز مثل تلفن و اینترنت بصورت کابلیه که باید برای خرید امتیازش اقدام کنیم. البته با یک آزمایش کوچکی که داشتم؛ تلویزیون رو به سیم آنتنی هوایی _که روی پشت بوم بود و تا بخواهید هم  درب به داغون _ وصل کردم و بالاخره تونستم پنج تایی شبکه ی محلی رو بدون هیچ مشکلی نصب کنم. نباشه نباشه اصفونی ام و باید هوای کار رو داشته باشم دادا! می (مگه) نه؟ :)  با اینحال فقط فاطمه مشتری برنامه ی کودک تلویزیون بود. واسه ی بچه ها، برنامه ی کودک به هر زبان دنیا هم که باشه قابل فهمه. ما هم که فعلن میونه مون با تلویزیون خارجکی جور نیست.


جالبه که وقتی  از فاطمه داستان فیلم رو می پرسم؛ مثل عمه اش که در تعبییر و تفسیر فیلمهای اشک آور هندی ماهر شده بود؛ چنان داستانی از خودش جور می کنه و می گه که بیا و ببین. فعلن هم که هیچ کسی نیست که درست و غلط بودن این داستان گویی های اون رو ثابت کنه. ولی خنده داری قصه اونجا بود که با اون انگلیسی دست و پاشکسته اش خبری رو درباره ی گردباد و طوفان شنیده بود و هی ماها رو هشدار می داد. ما هم محل نمی دادیم و دروغ چرا …. یه کمی هم زورمون میاورد که حالا این فسقلی واسه ی ما انگلیسی دون شده! هی روزگار! ببین کارمون به کجا رسیده! ولی به کسی نگید که از اتفاق حرفش هم درست از آب در اومد و دچار چنان طوفان و بارون بدی شدیم که درباره اش بعدن بیشتر می گم.



سری قبلی که دکتر اسکات برای صرف چایی به خونه مون اومد، با دیدن نقاشی های هنردست زهرا- _اینجا کلیک کنید - چنان هیجانی نشون داد که حد نداشت و همین سببی شد تا کلمه ایی جدید Talented به معنی «بااستعداد و هنرمند» رو یاد بگیریم. این بار نوبت من بود که مخ ایشون رو بزنم و هنرفشانی(بجای هنرنمایی) کنم. همگی بگید امان از حسادت :)  دیدنی بود که برعکس انتظارم از شنیدن قطعات ایرونی که با سنتور می زدم لذت بالایی برد و حتی گاهی هم آهی احساسی از ته دل می کشید.  با اینحال دیدنی بود همین آقای اسکات که تا این حد جدی و احساسی می نمود؛ بعد از اینکه مجلس موسیقی به آخر رسید؛ چون تاکنون کاربرد دوربین کامپیوتری(وب کم) رو از نزدیک ندیده بود؛ چه شکلک و اداهایی که  با اون سن و سال و موهای سفیدش، جلوی دوربین در نیاورد و ما رو  کلی خندوند. شاید هم هدفش خندوندن ما و راحت تر کردن سختی روزهای اوّل غربت نشینی بود!!؟؟ که البته موفق هم شد. پس شوما هم اگه میشه یه موزولی (یه کم) به خودتون زور بیارید و بخندید که برهر درد بی درمان، دواست.

این هم لبخند سید میرزا برادر مونالیزا داوینچی  

نظرات 10 + ارسال نظر
آمطار یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام آقا حمید
چیطوری خوب و خوش و خرمی
حرفاد همیشه حسابیس دسد درد نیاد
در مورد پرچم اگه میشد بیشدر بنویس
قربوند برم هف روزی هفده
یا علی مدد

آمطار عزیز
ممنونم از احوالپرسی هاتون و چشم! وقت و بهونه اش پیش بیاد در مورد همه چیز بیشتر مینویسم. حق یاروتون

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

سمیرا یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:02 ق.ظ

خیلی قشنگ بود .داستان خبر دادن دخترتون ار طوفان شنیدنی هست.
سلامت باشید

سمیرا خانم گرامی
ممنونم از تشویقهاتون. ایشاالله فرصتش پیش بیاد خدمتتون تعریف می کنم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

اعظم یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:57 ق.ظ http://pinkflower73.blogfa..com

سلام
خیلی جالب بود.
درباره قدمت پرچم و انگیزه و تغییرات...خیلی خوب گفتین،حرف دل ما رو اینجا آوردین،سپاس فراوان.

اعظم خانم گرامی

از بابت تشویقها و کلمات خوبتون تشکر. درست میفرمایید که متاسفانه بیشتر ما ایرونی ها از تاریخ درست و حسابی و قابل اعتماد کمتر خبر داریم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

[ بدون نام ] یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:37 ب.ظ

ایمیل به دست شما رسید؟

دوست ناشناس عزیز

اگه شما همونی باشید که توی بخش کامنت خصوصی پیام گذاشتید؟ باید خدمتتون بگم که اقدام شد و به اون ایمیل آدرسی که ابراز داشتید مکالمه شد و عین متن پیامتون رو هم برای خانمم ارسال کردم. اگر هم کس دیگه ای هستی؟ شما که نه اسمی ولو مستعار نوشتی و نه توضیح دیگه ای؟؟؟؟ آخه قربون! من از کجا بفهمم شما کدومید و آیا ایمیلی از شما بدستم رسیده یا نه؟ در کل ایمیلی که از طریق یاهو باشه بدستم نرسیده.

این روزها.. دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:51 ب.ظ http://vanity.mihanblog.com

خیلی زیبا بود.
واقعا از ته دل ناراحت میشم وقتی در مورد گذشته ایران و واقعیاتی که تحریف شده میشنوم
راستی طوفان به منطقه شما که نرسیدهمواظب خودتون باشید عزیز.

این روزهای گرامی

هرچند ناراحتی شما قابل درکه ولی یادتون نرید که همه ی اینهایی که الان هستیم بخشی از تحولات تاریخی اند که شاید در آینده این گذر ایرونی ها، خیلی افتخار آمیز نباشه.

در مورد سوالتون هم گفتنیه که: ما در مرکز آمریکا قرار داریم و اینگونه تحولات سیل و طوفان و گردباد، بیشتر مواقع در شرق و غرب و جنوب و بخصوص مناطق ساحلی آمریکا رخ میده. از بابت آرزوهای خوبتون تشکر و شما هم سخت مواظب تندرستی روح و روان و جسمتون باشید.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

sasan سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ق.ظ

سلام

مطلب بسیار زیبائی نوشتید، از مطلب شما زیباتر, هنر زیبای زهرا خانم است ( استودیو بهار)که به قول همان دوست شما ''تلنتدTalented'' هستند. برای من نقاشی‌‌ها بسیار زیبا، متنوع در سبک، و خلاقانه انجام شده اند. سلام به شما و همسر گرامی‌ و خانواده شما. انشا‌الله همیشه شاد و سلامت باشید.

ساسان جان

خوشحالم که با اون سرعت بد اینترنت داخل ایرون تونستید اون سایت رو باز کنید. از تشویقهاتون تشکر و حتمن نظرتون رو به اطلاع عیال میرسونم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

مرضیه سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ق.ظ http://marziyehkazemi.blogfa.com

سلام و شب بخیر
همه صحبت هاتون راجع به پرچم و نماد ایران یه طرف(که کلی حرف دلم می‌خواد بگم ولی ترجیح می‌دم نگم) و اون عکس داداش مونالیزا هم یه طرف... بی‌زحمت اگه شوما بهش دسترسی دارین می‌شه یه جوری برادرنه ازش خواهش کنینی ببینین قصد ازدواج نداره؟!

مرضیه خانم

وقت خودت هم (حالا چه شب؟ چه روز؟) بخیر و خوشی و دلشادی و اینطور که معلومه کم کم هم باید بگیم مبارک!!! تازه اش هم با این موضوع امر خیری که درمیانه همگی باید مثبت اندیش تر بشیم بلکه زد و ما هم یه سور و شربت و شیرینی افتادیم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

دوست چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:36 ب.ظ

سلام
از ویدئوی سنتور نوازی تان خیلی لذت بردم.. چند بار دیدم و هربار به اندازه بار اول دوست داشتم. ممنون که این لینک رو گذاشتید. دیدم دوستان همه از پرچم صحبت کردند خواستم بگم من اون ویدئو رو خیلی دوست داشتم.
ممنون

دوست عزیز و گرامی

راستش اون ویدئو رو فقط برای اینکه لینکش رو جایی ذخیره کرده باشم؛ گذاشتم و چون هموطنان داخل به یوتیوب دسترسی راحت نداشتند؛ در این مکان نذاشتم. بهرحال خوشحالم که مورد قبول طبع زیبا پسند شما واقع شده.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

جعفریان چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ب.ظ http://sisakht-tourism.blogfa.com/

درود جناب نجف آبادی
تاریخچه پرچم ایران خیلی خیلی ید طولایی داره

وااااااای این عکس آخریه چندشه

استاد گرامی
جناب جعفریان .... همینطور که شما فرموده اید: تاریخچه ی پرچم بسیار طولانی تر از این حرفهاست و بنده هم یه ذره دونسته ها و اطلاعاتم رو ذکر داشتم فقط برای اینکه چیزی گفته باشم.

در ضمن دلت میاد ... ایشون برادر کوچیکه ی «مونالیزا» (لبخند ژوکوند داوینچی) است .... سعی کن زیبایی هاش رو بیشتر ببینی دادا .

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

ساقی دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:23 ب.ظ http://mey-khaneh.blogfa.com

رسما جالب بود واسم
پرچم کشور ما تنها پرچمیست که ....

ساقی عزیز

با عرض پوزش از نوشتن دیر هنگام پاسخ شما .... بابت همه ی تشویقها و کلمات خوبتون تشکر دارم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد