از نجف آباد تا آمریکای جهانخوار

خاطرات تجربه و زندگی جدید در آمریکا

از نجف آباد تا آمریکای جهانخوار

خاطرات تجربه و زندگی جدید در آمریکا

تحویل سال نوی میلادی

اگه فکر می کنید که تحویل نو در آمریکای جهانخوار به همان شور و هیجان داخل ایرانه و سفره ی هفت سین و تیک تیک معکوس عقربه های ساعت و صدای شلیک توپ و ساز و نـقـاره و دعای «یامقلب القلوب و الابصار» در کاره؟ سخت اشتباه می کنید. اگه قراره روزهای سال براساس کبیسه کم و زیاد بشه؛ این تغییر در ماه دوم سال اعمال میشه و ساعت تحویل دقیقن راس ساعت دوازده شب سی و یکم دسامبر اعمال میشه. البته بنا به وجود تفاوت دو تا سه ساعت تفاوت ساعت بین مناطق جغرافیایی آمریکا، از شرق به سمت غرب،  سال رو زودتر شروع می کنند و هر شهر و دیار هم بنا به ذوق و سلیقه ی خودشون جشنی رو ترتیب می دهند. از آتش بازی گرفته تا برگزاری کارنوال(رژه ی) شادی و بالا و پایین رفتن گویی نورانی مانند آسانسور در میدان ساعت نیویورک:


لیدی گاگا _خواننده_ هنگام فشردن سویچ شماره ی معکوس گوی نورانی سال تحویل


گوی نورانی Ball Drop لحظه ی سال تحویل 2012 میلادی در میدان «ساعت» نیویورک


بیچاره ماهایی که تقریبن هیچ برنامه ی خاصی نداشتیم و مجبور بودیم لحظه ی تحویل سال را بخاطر فرار از سرما ، به یک بازیکده (کازینو) پناه ببریم. ولی همگی بگید مظلوم دو عالم، ساکنان کــــَنادا که از شدت سردی و برف، همه ی مراسم آتش بازی و استقبال از سال نو را باید در طول ساعتهای عصر و سر شب انجام می دادند. بهرحال ساعت ده شب بود که راهی کنزاس سیتی شدیم و چه غوغایی بود از جمعیت. اولین چیزی که به چشم می خورد اجرای گروه موسیقی بود و همینطور که در عکس زیر میبینید تصویر آسمان آبی سقف در اصل نقاشی و نورپردازی بیش نیست.


نیمه ی شب ولی سقف نقاشی و نورپردازی شده ی آسمان روز روشن


هرکسی را می دیدی،  سعی می کرد الکی الکی خوش باشه و بخصوص اینکه با مفت بودن بعضی لوازم خود آرایی مثل «کلاه کاغذی»  و یا «شانه ی سرپردار» جهت خانمها؛ که روی آن نوشته بود «سال نو مبارک» همگی شیپورهایی کاغذی به دست گرفته و آماده بودند تا عقربه ی ساعت بر روی دوازده شب قرار گیره. در این بین دخترم فرین سخت به فکر مادربزرگ و پدر بزرگ خوانده اش _ دیوید و کریس _ بود تا براشون سوغاتی ببره و همین کار رو هم کرد.


کریستینا و دیوید به همراه سوغاتی سال نو از طرف فرین


بالاخره لحظه ی تحویل سال رسید و شمارش معکوس به پایان رسید و ملت با تمام زوری که داشتند در شیپورهای بوقی دمیدند و بعد هم حیا میا قربانش و بازار ماچ و روبوسی ها  داغ  شد.



بدنبال اون بیشتر مردم گرد گروه موسیقی جمع شدند تا نغمه ای بشنوند و خاطره ای بسازند و منم فرصتی پیدا کردم تا گوشه و کنار رو بیشتر ببینم شاید چیزی برای دیدن و گزارش به شما عزیزان ببینم و از جمله اینکه امیسال هم این آقا با رنگی کردن تمام بدن و لباسش، برای ساعتها شبیه به مجسمه،  بدون هیچ حرکتی ایستاده بود و هرچی هم دیگران زور می زدند تا با «نــُو وآ»(به گویش نجف آبادی یعنی شکلک) در آوردن او رو بخندونند؛ موفق نشدند.


کی بود که گفت:« نای نای مجسمه / تو بودی که من میخواستمت ...»!؟؟


در گوشه ی دیگه ی سالن، مردم در کنار دو نفر که سمبل سال 2011 بود که حسابی دراز و پیر شده و همچنین سمبل سال 2012 که تازه شروع شده، عکس یادگاری می گرفتند:


عکس یادگاری در کنار نماد سال نو و کهنه


عکسهای بعدی هم از یک خانه ی عروسکیه که با صرف تقریبن 350 کیلو  آرد زنجفیل و نیز دکور آرایی انواع شکلات و آب نبات درست شده:


خانه ای عروسکی _ شکلاتی _ آب نباتی _ شیرینی

شکلاتی تمام خوردنی


سرتون رو درد نیارم و شما رو هم بیخودی توی کلوخا نــدوانم؛ وقتی برگشتم اون سر سالن صحنه ای دیدم که برام باور کردنی نبود. آخه اگه جوون _موونها یه قری به کمرشون بدند حرفی نیست. یکی نبود که به این پیرمرد بگه: تو دیگه چرا؟ بیا برو  دنیات رو تباه وعده ی سرخرمن بهشت و جهنم اون دنیا کن و تا میتونی فقط  گریه کن که میگند: «ثوابه».


پیرمرد دلجوان. اینکه میگند: دود از کـُنده برمیخیزه!  اینه ها!!


بی هیچ توضیح اضافی هرچی که دلتون میخواد انرجی های مثبت از عکسهای بعدی نوش جان کنید و عبرت بگیرید که این کارهای بد بد مال این کافراست و عوضش ما ایرونی هایی که هر ماهه حداقل یک جشن بخاطر همنامی روز با ماه داشتیم چه بهتر که به فکر آخرتمون باشیم و حتی اونهایی مون هم که دستمون به دهنمون میرسه، بازم نتونیم شاد نباشیم چرا که «غم نزد ایرانیان است و بس».


آآآآآ ... مورچه ها رو ... بزن با پات مورچه بکش و مورچه بکش !؟


رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست _ حضرت مولانا


ضمن تبریک مجدد سال نوی میلادی و آروزی بهترین ها برای شما عزیزان …. موفق و پیروز باشید …درود و دو صد بدرود … ارادتمند حمید

نظرات 14 + ارسال نظر
امیر دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ب.ظ http://najafabadiha.blogfa.com

سلام.... بالاخره شد یه روزی که من اول همه نظر بدم
اون آقای مجسمه ای رو فقط خود نجف آبادیها با یک حرکت میتونن از جاش دو متر عقب پرت کنن... البته بستگی داره به کلاجش که چقدر شل باشه!!!
ممنون از زحمت نوشتن دونه دونه ی این مطالب...
یاحق.

امیر عزیز از وبلاگ نجف آبادیها

شما چه نفر اول باشید چه اصلن نظری ننویسید؛ همیشه اول بوده و هستید. اصلن خودت بگو کدوم یکی از خواننده های این وبلاگ نمره شون بیست نیست؟ بمانه که بعضی هاشون بیست بیست اند.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

مامان مریم سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:15 ق.ظ

سلام و ایشاالله همیشه ایام به کامتون باشه
فرین رو یه ماچ محکم بفرمائید از طرف بنده

مامان مریم گرامی

روز و روزگار شما نیز نیک باد.
فقط فرین رو .... ننه اش رو چطور؟

موفق و پیروز باشید .... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

شیرین مامان نیما سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ق.ظ http://nima1357.blogfa.com

سلام خوبین؟ سال نوتون مبارک . پست باحالی بود

شیرین خانم گرامی
ممنونم. همیشه ایامتون مبارکباد. قابلی نداشت.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

hamed سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ب.ظ

سلام خدا قوت
واقعا با حال بود البته بطور زنده خیلی خوفتره

حامدخان

بههههله که شما درست میفرمایید.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

مینو چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ق.ظ

سلام حمید آقا
سال نو برشما وخانواده ی گرامی مبارک باشه
واقعا از دیدن عکسها کیف کردم واینکه یه حرف جالبی زدیدغم وغصه وگریه نزد ایرانیان است وبس واقعا بحال خودمون تاسف میخورم بهر انشالله که بقیه ی هموطنامون که اونطرف هستند از فرصتهاشون استفاده کنند وتامیتونند از زندگیشون لذت ببرند

خوش باشید

مینو خانم گرامی

سلام و درود برشما.
خوشحالم که مطلب رو دوست داشتید و در مورد فرهنگ غم پرور کشورمون هم چه میشه گفت و کرد؟ جز اینکه بر شادیهامون هم بها بدیم شاید که همه چیز تعادل پیدا کنه.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

شکری چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 ب.ظ http://www.banknevesht.ir

سلام..ایشااله که همیشه ایام به کام و خوش باشی..از طرف خودم ، خودت را ماچ کن!

رضا جان

همیشه لحظات شما هم پر از شادی و شادکامی باد ... در ضمن رفیق! کارد که دسته ی خودشو نمی بره ... بهرحال تلاشمو میکنم اگه نشد ببخشید.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

محسن 2009 جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:49 ق.ظ

حمید جان گلم برای چندمین بار سال نو بر تو و خانواده گرامی مبارک و تهنیت باد
از زحمتی که کشیده ای و عکسهای خیلی قشنگی گذاشته ای ممنونم .
چه راست گفتی که « غم نزد ایرانیان است و بس» .
اینها هم مشکل دارند ، ناراحتی دارند اما با همین رقصها و شادیها مشکلاتشون رو فراموش می کنند و این چه عالی است ، شاید روزی پای ما هم به این طرف ها برسه و کمی از غم و ناراحتی ما کاسته بشه ، کمی مزه آزادی و شادی رو بچشیم ...
اینجا برف و یخبندان ملسی شده ، اونجا چطور ؟
شاد باشی ، ایام به کام .
فرین خوشگله رو یه ماچ گنده 2012 بکن

محسن جان

منم برای همیشه جهت خودت و خانواده ات بهترین ها رو آرزو دارم و ممنونم.

با شما موافقم که بالاخره مشکلات و غم و غصه همه جای دنیا وجود داره ولی مرهم دل مردم همین دست شادیهاست که متاسفانه فرهنګ غم پروری در مملکت ما از هر شادی برګزیده تره. منظور چرا ماهایی که اینهمه برای برګزاری ایام محرم و غم و روضه تلاش داریم، به موقع شادی هامون ـ ولو شادی تولد امامان ـ هیچ هزینه ای نمیکیم. این جای تاسف داره.

رفیق! ما که هنوز از زمستون چیزی ندیدم و هوا و همه چیز عالیه. شاید که زمستونمون با تاخیر باشه و کم کم اوضاع قمر در عقرب بشه.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

saeadeh جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.dooostaneman.blogfa.com

به به عجب نمایشی!
مث اینکه خوش گذشته.....

سعیده خانم گرامی
قبل از هرچیزی خدمت شما خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که در این مکان به شما خوش گذشته باشه. ازاینکه اجازه دادید ردی از اسم و نظرتون زینت بخش این مکان باشه ممنونم.

جای شما خالی بود.

موفق باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

کمال شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ق.ظ

حمید خان اگه عکس های رقص آواز آپ کنی یه هو میاند بلاگت را حذف میکنندا. از ما نصیحت. ما دوس داریم بلاگت رو بخونیم این شد که گفتم بگم بهت که یههوی از دسترس خارج نشی

کمال عزیز

قبل از هرچیزی امیدوارم که در این مکان به شما خوش گذشته باشه. تشکر خاص دارم از اینکه اجازه دادید ردی از اسم و نظرتون زینت بخش این مکان باشه. و اما در مورد نگرانی شما:

بعد از تشکر خاص از نصیحت خیرمندانه تون، راستش خیلی هم این وبلاگ عددی نیست که بود و نبودش بخواد دغدغه ی خاصی داشته باشه. سعی میکنم که خیلی گرد اونجور موارد نرم ولی اگر هم دردسر شد که شده دیگه

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

وحیده مامان پارسا شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ب.ظ http://dinasour.persianblog.ir/

اگه بگم گزارش جالبی بود تکراریه ولی بازم میگم گزارش جالبی بود..این جمله تون خیلی جالب بود.؛غم نزد ایرانیان است و بس؛

وحیده خانم گرامی

خوشحالم که مطلب رو پسند داشتید و باور کنید یا نه؟ تلاشی داشتم تا شاید نشاطی بردل خواننده ها نثار کنم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

سپهر شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:35 ب.ظ

سلام خدمت آقا حمید
باز هم ممنون که ما رو در شادی های خوتان شریک نمودید.
این خانمه توی عکس اولی چقدر فیس و افاده میاد تا یک سوئیچ رو بزنه.
شاد باشید

سپهر خان

نباشه نباشه نباشه یکی از خواننده های میلیاردی و معروف آمریکاست و فقط باید بشنوید که چه پولهایی برای خرید لباسهای عجیب و غریبش میده تا سرت شوت بکشه ...

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

باباعلی یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 ق.ظ http://parsavaghef.blogfa.com

مرا چنین جهنمی آرزوست ! خداییش اینهمه جهنمی یه جا ندیده بودم ... آقا یه لطفی کن رسیدی جهنم یه جا هم برا ما نگهدار . آقا ما اصولن بهشت رو نخواهیم با کی باید صحبت کنیم ؟!

بابا علی

اطمینون داشته باش رسیدم اونجا، یه زنبیل میذارم توی صف تا بعد از صد و بست و پنج سال و شش ماه دیګه که راهی شدی، سرګردون نباشی و یه راست بیایی وری دلی خودم

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

اعظم جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ق.ظ

خیلی قشنگ نوشتید اقاحمید.
تو خاطرات جدیدی که داریدبازنویسی میکنید ازعکسای بیشتری استفاده کنید لطفن. ممنون.

اعظم خانم گرامی
چشم !!! در حد امکان تلاشمو دارم و خواهم داشت ... خودتون میدونید که انتخاب عکس خودش یه مصیبته ... بارگزاری و انتشارش هزارتا مصیبت ...با اینحال چشم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:55 ب.ظ

دوست عزیز درسته اینجا مملکت غم هست و شادی اینجا مفهومی نداره من حرفتونم قبول دارم ولی خدا هم باید راضی باشه ازمون و گناه نکنیم همین

نویسنده ی «بی نام» عزیز

تنها میتونم در قبال این آرزو و دعای خوبتون که «ایشاالله خداوند از همه راضی باشه» یک کلمه رو از ته دل و با صدای بلند ذکر کنم که:

الـــــــهـــــــــی آمــــیــــــــــن

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد