از نجف آباد تا آمریکای جهانخوار

خاطرات تجربه و زندگی جدید در آمریکا

از نجف آباد تا آمریکای جهانخوار

خاطرات تجربه و زندگی جدید در آمریکا

شروع ثبت نام گرین کارت لاتاری 2013

باز امسال ایرانیان مجازند که برای آزمودن بخت خود در قرعه کشی مجانی(لاتاری) گرین کارت آمریکا شرکت کنند. گفتنیه هرچند این دسته از دوستان الان ثبت نام می کنند ولی به نام  لاتاری 2013 معروفه  چرا که تا آن زمان  باید وارد آمریکا شده باشند. بهرحال قصد ندارم درباره ی نکته های فنی چگونگی ثبت نام، حرف بزنم؛  ولی پیشنهاد می کنم قبل از هر کاری،   حوصله کنید و این نوشته را تا انتها بخوانید شاید که بتونید با اطلاعات و آمادگی بیشتری اقدام به ثبت نام کنید.

ای دوست عزیز! باور کن این حرفهایی را که خدمتتون میگم ناشی از این نیست که خودم از گود پریده ام و سختی های زندگی داخل ایران را فراموش کرده ام …. باور کن حسود هم نیستم که مبادا کسی دیگه ای جای مرا بگیره؟ … باور کن مــُرفه بی درد هم نشده ام و همین نوشتنهای وبلاگی بهترین نشونه که درکنار شما هستم ؛ چرا که در این بازار تناقض بدگویی رسانه های داخلی ایران از آمریکا  و  همچنین بعضی هایی که عشق کور آمریکا شده اند؛  دلم می سوزه که بخاطر کمی  اطلاعات به سختی های بسیار بیفتید … بهرحال اطلاع رسانی وظیفه ی بنده بود  ولی:

آیــــــا مـــی دونـــیــــد کــــه: قبولیتان در مرحله ی اوّل، به منزله ی صد در صد گرفتن گرین کارت(ویزای دائم اقامت آمریکا) نیست؟

آیا می دونید کهبه روش کنکور، اسامی برنده شدگان را دو برابر تعداد ویزای موجود اعلام می کنند و ای بسا که طی فرآیند پرکردن فرم ها، مصاحبه و غیره نوبت به شما نرسه؟

آیا می دونید کهبدون هیچ برو و برگشت، نود درصد از ایرانیان به اسـپـــانــســری(حمایت کننده ی مالی) در خود آمریکا نیاز دارند؟

آیا می دونید کهپس از پیدا کردن اسپانسری که دارای شرایط لازم باشد و نیز ارسال فرمها و مدارک ترجمه شده ی مورد نیاز از جمله مدرک تحصیلی و عکس و قباله ی ازدواج و …. باید سخت انتظار نوبت «کارنت» شدن (اعلام نوبت مصاحبه) و بدنبال آن چک امنیتی _تروریستی «اف بی آی» باشید تا  پس  از آن بتونید  ویزای ورود به آمریکا  رو بگیرید؟

آیا می دونید کهباید  کلـّی هزینه ی ترجمه ی مدارک؛ بلیط چند بار مسافرت به آنکارا(ترکیه) و یا دبی(امارات)، هتل، تشکیل پرونده ی پزشکی، تست ایدز، هزینه ی مصاحبه با کنسولگری و غیره را مـُتــحــمــّل بشید ؟

راســتــــی با دل کندن از اقوام و آشنا و خانواده چطورید؟

اوووف داشت یادم می رفت با بزرگترین نیاز مهاجرت و آن هم «زبان انگلیسی» چه می کنید؟

آیا درباره ی انتخاب شهر و ایالت محل زندگی تان هم فکری کرده اید؟

تا یادم نرفته … حتماً آماده هستید که تا  پاگرفتن زندگی جدیدتان ، دست کم شش ماهی  ریالـهای پرارزش از ایران آورده را به جای دلار خرج کنید تا:  منزلی اجاره کنید؛ وسایل زندگی تهییه کنید؛ ماشین بخرید؛ خورد و خوراک فراهم کنید؛ گواهینامه بگیرید و …!!؟

بعد از کلـّی انتظار دریافت گرین کارت و شماره ی ملی(سوشیال سکوریتی نامبر) وای و صد وای! از جستجوی کار که اگر هم بهترین متخصص مورد نیاز سرتاسر آمریکا باشید! چقدر مدرک  باید ترجمه و ارزشیابی کنید؛ …. کلی دوره های تخصصی ویژه ی خود آمریکا را پشت سر بگذارید …. رزومه(سابقه ی کار و مهارتها) را به انگلیسی تهیه کنید ….  بدتر از همه اینکه پدرتان درمیاد تا با سیستم اینترنتی پرکردن فرمهای متفاوت درخواست کار ماهر بشید.   بذار دیگه از بیچارگی که باید برای انتخاب دانشگاه و شناخت انواع رشته های تحصیلی دانشگاهها بکشید  بگذرم.

می گم به نظرتون بسـّه یا بازم بگم ؟ از دلتنگی های غربت بگم؟ از نگرانیهای ایرانی وار بخاطر آینده ی خانه و خانواده چطور؟ حس دوگانگی انتخاب نوع حجاب و دوست و همسر و …؟  آزار فکری ابدی که باید چه کرد؛ موند یا برگشت؛ کی برگردیم و ….؟؟ اصلاً بذار حرفامو با این جمله تموم کنم: چقدر اطلاعات واقعی از این آمریکای جهانخوار دارید؟ می دونید که واسه ی هیچکسی فرش قرمز پهن نمی کنند و اونوقتی که خوب توی زندگی تون جا افتادید تازه باید آمریکا را «عمری کار» ترجمه کنید؟ شاید اعتراض کنید که چرا از خوبیهای آمریکا نمی گــم؟ ولی یادتون نره که خوبیها همیشه خوبی اند و من وظیفه داشتم تا گوشه ای از سختیهای رسیدن به این خوبیها را گوشزد کنم. ترا خدا چشماتونو باز کنید… منطقی فکر کنید… اگر هم می خواهید اطلاعاتتون رو بیشتر کنید سری به گوشه و کنار سایت خوب «مــهــاجـــرســرا _ کلیک کنید» بزنید و حتی یک آی دی عضویت بسازید و سوالاتتون رو از دوستان پرتجربه تر بپرسید. با اینحال …  بنده سر تا پا آماده ی بخدمت و پاسخگویی شما عزیزان هستم.


آخرین فرصت ثبت نام چهاردهم آبان ماه 1390 می باشد که بهتر است این امر را به روزهای آخر موکول نکنید.   هرکسی که دارای حداقل مدرک دیپلم و به نوعی 18 سال سن باشد؛ میتواند در این قرعه کشی ثبت نام کند. منتها از قبل باید نه تنها اسپل انگلیسی نام و فامیل خود را آماده داشته باشد؛ بلکه با  تبدیل تاریخ تولد خود به میلادی  و نیز عکس دیجیتال خود و همراهان (همسر و فرزندان)که باید ویژگی های خاصی داشته باشد؛ اقدام به ثبت نام در سایت مخصوص اداره ی مهاجرت آمریکا  کنید. البته سوای اسم و مشخصات، باید اطلاعات دیگری همچون شهر وزادگاه محل تولـّد خود را نیز وارد کنید که برای آشنایی، میتوانید نمونه ی فرم فارسی شده ی ثبت نام وتوضیح قسمتهای مختلف آن را در اینجا ببینید.


تنها نکته ی مهم اینکه حتماً باید یک آدرس ایمیل داشته و ارائه کنید. هرکس پس از تکمیل و ثبت نام اولیه اش دارای یک شماره ی منحصر به فرد «تاییدیه ی ثبت نام» به نام «کانفرمیشن نامبر» میشود؛ که نه تنها باید جهت دانستن نتیجه ی قرعه کشی از  حدود یازدهم اردیبهشت 1391 در قسمت «چک نتیجه»از آن استفاده کند؛ بلکه چنانچه قبول شده باشد؛ باید به قسمت مربوطه رفته و با اعلام تمایل خود به ادامه ی انجام پروسه ی گرفتن گرین کارت، فرمهای مورد نیاز مرحله ی بعد را از طریق ایمیل ارائه شده در زمان ثبت نام اولیه ی خود  پر کرده و ارسال کند. پس فراموش نکنید که مشخصات ایمیل ارائه شده و نیزشماره ی تایید ثبت نام خود را سخت حفظ کنید … آرزوی موفقیت روزافزونتان را دارم … درود و دو صد بدرود … ارادتمند حمید

نظرات 50 + ارسال نظر
مینو چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:04 ق.ظ

سلام خوبید
میگم اگه کسی قبول بشه وبیاد اونجا گرین کارت بگیره و
بخواد تودانشگاه تحصیل کنه ازلحاظ شهریه چطور؟میتونه مثل شهروندای دیگه از تخفیفاتی برخوردار بشه یانه؟

مینو خانم گرامی
درمورد سوالتون بد نیست بدونید که تخفیفات ویژه ی سکونت در یک ایالت وقتی شامل افراد میشه که حداقل شش ماه تا یکسال ساکن اون ایالت باشند و بخصوص اینکه سرسال مالیات مخصوص اون ایالت رو پرداخت کرده باشند. محض اطلاعتون: پرداخت مالیات شامل مالیات کل کشور(فدرال) و نیز هر ایالت میباشه و اینطوره که مالیات کشوری همه جا یکسانه ولی مالیات ایالتی متفاوته و ای بسا افرادی که ساکن یک ایالت باشند ولی مدارکشون رو بخاطر پرداخت کمتر مالیات ایالتی به نام یک ایالت دیگه ای ارسال کنند.

امیدوارم که واضح بوده باشه ... موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

آرام چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:00 ق.ظ

سلام آقا حمید
خیلی وبلاگتون جالبه
من همشهریتون هستم و البته حدود ۵ ساله ساکن تهرانم(همسر محترم ترونیه)
ما هم میخوایم شروع کنیم واسه اقامت تو کانادا و بعد اگه شد از اون طرف واسه همون جهانخوار اینا.(جه خوش خیال )
من که این همه وقت تو نجف آباد زندگی کردم و خاله زنک بودم تا حالا فلسفه کاوخ اندازون رو نمی دونستم. واقعا جالب بود.
میگم شما یا همسر محترمتون که تو آمریکا زندگی میکنید طرز پخت گوندی رو میدونید؟ مادرم خدا رحمتش کنه میپخت برامون. خیلی خوشمزه و مقویه.
بازم ممنون از مطالب قشنگتون رفتم نجبباد!!!

آرام گرامی
قبل از هرچیزی خدمت شما خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که در این مکان به شما خوش گذشته باشه و تشکر از اینکه اجازه دادید ردی از اسم و نظرتون زینت بخش این سراچه باشه.

اینطور که پیداست همین روزها مشتری این مکان شده اید و اشاره تان به نکته ی «کلوخ اندازون» که مربوط به نوشته های گذشته های دور بود بهترین نشانه ی آن است ... و امــّا در مورد صحبتتان گفتنیه که :

بخدا کانادا از بسیاری جهات بخصوص بیمه ی پزشکی و موارد دیگه ای هزار باره بهتر و بهتر از آمریکاست و در تعجبم که چطور بسیاری از مهاجران کانادا و اروپانشین بازم سودای آمریکای جهانخوار رو دارند ... بهرحال نباید از قسمت و بخت گریخت و کی میدونه که شاید به این خیال و آرزوتون هم دست پیدا کردید . بهرحال براتون بهترین ها رو آرزو مندم.

قبل از هرچیزی خداوند روح آمرزیده ی مادرتان را غرق در آرامش کند و این هم جواب سوالتان: میدونید که «گــُندی» به نوعی ترکیب شده ی آرد حبوبات است. لذا هر گونه حبوباتی که مثل :نخود، عدس، ماش، هــُلر، لوبیا، جو، گندم و ... بدستتون اومد رو پس از بو دادن (برشته کردن بدون هیچ افزودنی مثل آب یا روغن) آرد کنید و با افزودن ادویه های مورد علاقه تون و بخصوص پیاز و سبزیجاتی که در «کوفته»(چی) به کار میرود؛ از آن خمیر بسازید. سپس آن را به گرده های کوچک و پهن، شبیه «بریانی» چونه بگیرید و در آب در حال جوش رها کنید. پس از حدود ده دقیقه خوراکی مناسب رژیم لاغری آماده است. نوش جان کنید و به مدّت یک هفته «ثقل» سردل آن را بکشید

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

مهدی چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ

درود بر آقا حمید گرامی
دستتون درد نکنه که مانند همیشه، نیکخواه هستید و میخواید با نشون دادن یک چهره واقعی (و نه رویایی) از مهاجرت، به هم میهنانتون کمک کنید تا با چشمای باز و درست تصمیم بگیرند

مهدی عزیز و گرامی
قبل از هر چیزی گفتنیه که ایمیل شما رو دریافت کردم و در اولین فرصت جوابتان را خواهم نوشت و در یک کلام، به دیده منت و برایتان تحقیقات لازم رو انجام خواهم داد.... در مورد نظر نوشته ی شما هم گفتنیه که بنده وظیفه دارم تا اطلاع رسانی داشته باشم و امیدوارم که مفید واقع بشه.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

غریبه چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ب.ظ


دلم خیلی برات تنگ شده....
نمی دونم تو کدوم کوچه گم شدیم .
آخرین بار توی یه کوچه با دیوارهای قدیمی با اصالت و فرهنگی باهم بودیم...
من بودم و خودت...
مست از نسیم عشق به باهم بودن فکر می کردیم....
هر دری رو واسه پیدا کردن عشق می زدیم...
گاهی من خسته می شدم و گاهی تو...
اما گاهی من به تودلداری می دادم و گاهی تو به من...
نجوا کردن رو دوست داشتیم.....
می گفتیم و می گفتیم.... از عشق ... دل .... بودن.... و ماندن....
گاهی تنها نسیمی که گلبرگی رو نوازش کرده بود افکار آتشین مارو خنک می کرد...
راه عاشق بودن رو بلد بودیم....
می دونستیم عشق چند بخشه....
بخش اول... معرفت.... بخش دوم جنون... و بخش آخر فنا....
ولی یهو هوا سرد شد...
تاریک شد...
کوچه گم شد....
شعله ها خاموش شد و ما هم گم شدیم....
و از اون روز دیگه کسی ماروندید.
تقدیم باعشق
دوستار شما

غریبه ی گرامی
ممنونم از مطلب احساسی که نوشته بودید ... خواندنی و جالب بود. فقط حیف که واسه ی ما پیرمردها دیگه چش و چال و حس و حالی باقی نمونده تا بخونیم و چشمامون رو سوری(خمار) کنیم و از فکر و خیال گو گولی مگولی که توی ذهنمون میاد؛ روی کله مون قناریها بال بزنند و چهچه کنند

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

شیرین مامان نیما چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ب.ظ http://nima1357.blogfa.com

سلام عالی بوددددددددددددددددددددد

شیرین خانم
خواهشششششش . قابلی نداشت

درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

وحیده مامان پارسا چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 ب.ظ http://dinasour.persianblog.ir/

نه نمیدونستیم.یعنی اینقدر دقیق نمیدونستیم.
ما که چند سال سر کاریم. یکی از بستگان نزدیکمون بیشتر عمرش رو تو آمریکا گذروند و قرار بود اون حمایتمون کنه.که انگار آمریکا که نخواست هیچ خدا هم نخواست.چون سال قبل به رحمت خدا رفت.اطلاعاتتون خیلی خوب بود.ای کاش وطن جای زندگی کردن بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فکر میکنید کی دوست داره عزیزترین کسانش رو نبینه؟واقعا غربت نشینی سخته.شکی نیست. من هم دلم میخواد تو همین مملکت زندگی کنم.لذت داشتن عزیزانم رو تا آخرین لحظه حس کنم.اما چه فایده که دلواپسیها و دل نگرانیهایم از آینده خودم و فرزندم اجازه لذت بردن از داشته هایم رو ازم گرفته.و ترس اینکه آیا اگر ماندم سالهای بعد پسرم تصمیم انجام نشده مرا انجام نخواهد داد.؟انموقع او به دور از عزیزترین کسانش نخواهد بود.؟باید انتخاب کنم خودم یا او را؟
وای چقدر احساساتی شدم

وحیده خانم
خوشحالم که مطلب رو مفید دونستید .... ایکاش که .... همونی که شما گفتید هیچ کسی نیست که دلش برای مادرش تنگ نشه و هیچ کسی هم نیست که دلش از جدایی از مادر وطنش به درد نیاد ... هرکی میگه دروغ میگه .... هیشکی مادر آدم نمیشه و هیچ جایی مادر وطن. ولی چه میشه کرد که برای آینده ی فرزندان هم سهمی داریم و باید تلاشی کرد تا بهترینها رو براشون رقم زد و ایکاش که .... همون ایکاشی که شما گفتید.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

احمد چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ب.ظ

درود حمید جان
1-مطالبی را که ظاهرا به عنوان مشکل نوشتی بیشتر به نظر من جنبه funny دارد.
نکنه تو امریکا به اینها می گن مشکل.
2-در ضمن یه سوال داشتم
اگه کسی لاتاری قبول شه برای گرفتن گرین کارت باید به امریکا سفر کنه؟کی ؟ چه مدت اونجا بمونه؟ اگه فقط هدف گرفتن گرین کارت باشه.
3-ممنون از اینکه وقت برای جواب میل می ذارین.

احمد خان
تا وقتی که قبول نشده باشید و درگیر کارها نباشید ؛ درسته و بقول شما تفریحه ولی امان از استرسهای هر کدومشون.

در مورد سوالتون هم گفتنیه که: شما حتمن باید وارد آمریکا بشید و دست کم بین یک ماه و نیم تا سه ماه طول میکشه تا گیرین کارت و دیگر مدارک تون بدستتون برسه. منتهای کلام باید پنج سال بگذره و حتمن از این پنج سال چیزی حدود نصف بعلاوه ی یک روز رو در خود آمریکا بوده باشید تا سیتیزن(شهروند آمریکا) بشید و هر بار هم نمیتونید بیشتر از شش ماه بیرون از آمریکا باشید و ای بسا که دو سه بار رفت و آمدهای صوری که ثبت بشه؛ گرین کارت رو بگیرند چرا که معنی گرین کارت یک ویزای مسافرتی دلبخواه نیست. بلکه مجوزی است برای زندگی کردن.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

مهدی پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ

باز هم درود

از بزرگواریتون خیلی سپاسگزارم.

به امید بهترینها

به امید اینکه بهترینها بر سر راهمون قرار بگیره.
یا حق

بازیکن وقتِ اضافه پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ب.ظ

سلام آقا حمید. خوبید؟
یه سوال خواستم بپرپسم! اونم اینکه حالا شما خودتون واقعا راضی هستین از اونجا بودن؟
من که فعلا قصد رفتن ندارم و بهش فکر نکردم تا حالا. حالا ایشالا در اینده

دوست عزیز
از حدود پنج سال پیش که ساکن آمریکا شده ایم؛ همواره این سوال رو شنیده ام و حتی خودم از خودم پرسیده ام. واقعن پاسخگویی به یک چنین سوال به این عمومی و گسترده، بسیار سخته و نیاز داره تا ریز به ریز سوال و بررسی بشه. مثل اینه که از شما بپرسند از زندگی در شهرتان راضی هستید یا نه؟ مطمئنم که وقتی به خوبی هاش نظاره کنید میگید بله و هروقت هم یادتون به نواقصش میفته میگید نه؟ بهرحال ما هم یک چنین احوال دوگانه ای را داریم و نه میشه گفت بله و نه میشه گفت نه. هرچند که از نظر من مهاجرت امری است که در تقدیر هر فرد است و باید به همه ی بدیها و سختی هاش هم(بازم میگم : به سختی هاش هم) به چشم یک خیر و صلاح خداوندی نظر داشت. ببخشید که طولانی نوشتم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

مصطفایی جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ق.ظ http://najafabadiha.blogfa.com

سلام...... اولین باره که با شما مکاتبه دارم..اما سه چهار سالیه که نوشته های شما رو توی وبلاگهاتون میخونم البته جسته گریخته.... فقط میتونم بگم که به وجود انسانهایی همچون شما خصوصا که همشهری هم هستیم افتخار میکنم... منت گذاشتید که به وبلاگ بنده سر زدید....
انشاالله به طور اساسی توسط ایمیل مزاحمتان میشوم.
یاحق.

مصطفایی عزیز
بنده هم به وجود شماهایی که نه تنها همشهری، بلکه هموطن و هم زبان و بخصوص همدل هستید؛ افتخار میکنم.

موفق و پیروز باشید ... درود دو صد بدرود
ارادتمند حمید

حامد جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ب.ظ

درود بر اقا حمید
میگم یا ما خیلی از دنیا عقبیم یا شما انلاین زندگی میکنی
عزیز. قسمت انچنان تمیز و بی سرو صدا مسیر رو نشونت میده که اب تو دلت تکون نخوره
همه دنبال بهتر شدن هستند اما تعریف بهتر چیه شاید وضع موجود بهتر از همه باشه باید تصمیم گرفت درست و به موقع.
البته بعد کلی مبارزه با زمان میبینی که فقط تو بازنده بودی پس شاید بهتر باشه با سیلان سرنوشت همراه بشیم و هر جا فرصت انتخاب داد ما هم انتخاب کنیم که خیلی هم احساس عجز نکنیم
ایران بهترین خاکه البته برای من که اینطوریه اما فریاد از جهل انسانها که نمیدانند خوشبختی در طی مسیره نه منزلی رویایی ان طرف اسمانها
پس نتیجه اخلاقی این میشه:
گویند کسان بهشت با حور خوش است / من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار / کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
خدا نگهدار

حامد خان
یه جورایی بهتر بگم: ما اینترنتی زندگی میکنیم و البته نیاز این یک مورد اطلاع رسانی سریع بود تا اینکه دوستان علاقمند وقت داشته باشند اطلاعات کسب کنند و اقدام کنند . از این حرفها که بگذریم در تایید سخن شما:

هیچکس نیست که خاک پاک وطنش و بخصوص ایران رو دوست نداشته باشه .... کشوری با وضعیت جغرافیایی خاصی که در یک زمان تقریبن چهار فصل سال رو داره و کافی است یکی دو ساعت به شرق و غرب و شمال و جنوب رانندگی کنید تا یک زیبایی کاملن تازه و منحصر به فردی را ببینید. ولی چه میشود که .... بهتره هوووچی نگم و بقول قدیمیها: آدمی آنجا خوش است که دلش خوش باشد ولی دل خوش سیری چند؟

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

شهریار جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 ب.ظ

سلام امیدوارم شادان وخندان باشید
اگر امکان دارد پستی در مورد وظایف زن و شوهری در امریکای جهانخوار بنویسید
زن و شوهر باید نوبتی اشپزی کنند ؟ اگر یکی از انها اشپزی بلد نبود ؟
و ....
همیشه زنده باشی.

شهریار خان
اینکه دیگه معلومه و همه جای دنیا یک جوره .... زن ها دستور صادر میکنند ولی مردها با قاطعیت مطلق آخرین حرف رو میزنند و میگند: چشمممم!!!

خوشبختانه یا شوربختانه توی آمریکا به شکل ایران پخت و پز و شست و شو رایج نیست و عوضش تا بخوای انواع رستورانهای مختلف وجود داره و خوردن غذا به دفعات بسیار در رستورانها، یک جور فرهنگ شده.

موفق و پیروز باشید .... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

احمد-ا شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ

حمید جان
بسیار بسیار متشکرم
آفرین بر تو که اینقدر برایمان به زحمت می افتی .
بخدا نمی دونم بگم خدا چه کارت کنه !؟
اینقدر حوصله ، اینقدر با مهربانی پاسخ به پرسش ها ، اینقدر . . .
تو بگو خدا چه کارت کنه ؟!

دوست عزیز
چاکرمندم و انجام وظیفه کردم. حالا اگه راست راستی موندی که چی بگی؟ هوووچی نگو !! فقط بگو:«خدایا آخر و عاقبت همه مون رو ختم به خیر کن!»

بنده در خدمتم
یا حق

زهره شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ

سلام به آقا حمید
مطلب اخیرتون بسیار مفید و واقعگرایانه بود اما اجازه می خوام به عنوان کسی که برنده لاتاری 2011 است و به تازگی از یک سفر یک ماهه از جهان خوار برگشته یک مطلبی رو بگم.از روزی که برگشتم ایران با تمام وجود حسرت می خورم که چرا توی کشور خودمون از اون آرامش.امنیت .فرهنگ کمک و احترام واقعی به دیگران .انجام وظیفه درحد کمال.آزادی انتخاب اعم از رای و نظر و دین تا نوع پوشش .نظم وترتیب و قانونمندی درهمه امور و بطورواضح دررانندگی و پاکیزگی محیط زیست خبری نیست.
در ضمن حمید خان یک مطلب دیگه و اون اینکه در این 5 سالی که شما دراین مملکت همه چیز گل و بلبل نبودید انقدر اوضاع تغییر کرده که بعیدمیدونم دیگر بشناسیدش.
باز هم ممنون از مطالب مفید و قشنگتون.یه سفر برید.دلم برای سفرنامه هاتون تنگ شده.

زهره خانم گرامی
قبل از هرچیزی ممنونم که اجازه دادید تجربه ی شما زینت بخش این مکان باشه.
در مورد تاسفی که بخاطر اوضاع حاکم بر جامعه خوردید با شما همقیده ام و بارها این سخن را شنیده ام که همه چیز روز به روز تغییر میکند چه برسد به ماه و سال. والله نمیدونم چی بگم؟

در مورد سفر نامه هم آرزومه ولی فعلن که مقدور نشده ... با دعای خیر شما ایشالله به زودی.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

امیر شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ب.ظ

سلام حمید خان عزیز دل و گل و بلبل
هر شنبه می آم و سر می زنم به امید اینکه مطالب زیبایی که از صمیم قلب و صادقانه می نویسی بخونم و لذت ببرم.
.
حمید جان به مطالب خیلی مفیدی اشاره کردی که با اینکه بسیار خلاصه و کلی بودند اما در لابلای هر کدوم از اونها کلی حرف و یک دنیا تجربه نهان شده که بارها به ما تلنگر می زنه که واقع بین باشیم ... و شما چقدر زیبا بیان کردید ..
.
با آرزوی بهترین ها برای شما و خانواده محترمتان
.
ارادتمند همیشگی امیر

امیر خان گرامی
از قدیم هم گفته اند:«یک مشت نمونه ی خروار» ... راستش دیدم اگه بخوام خیلی طولانی نویسی کنم؛ شاید کسی حوصله ی خوندن پیدا نکنه و عوض بیان تجربه هایم؛ ای بسا که مضـُر هم شده باشم... بهرحال بنده آرزومندم همه ی دوستان موفق و پیروز باشند و با کمترین دردسر به همه ی آروزهاشون برسند.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

مرضیه شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:42 ب.ظ http://marziyehkazemi.blogfa.com

سلام حمید آقا
حالا هی بگو سخته و اینا
اگه ندیدید سال دیگه همین موقع نیومدم و در خونتون رو نزدم؟!
همین جا از حضار محترم درخواست دارم وقت بیشتری به من بدهند تا خاطره‌ای تعریف کنم. سال سوم دبیرستان بودیم و یه همکلاسی خنگول و ملنگ داشتیم که به غایت شل و وارفته بود و با لهجه غلیظ نجف‌آبادی که داشت، شده بود معجونی عجیب و غریب و اسباب خنده و شادی بچه‌ها همیشه تامین بود. خنده‌دارتر این بود که همیشه می‌گفت: "ینی بچا می‌شه مَ یه روز برم آمریکا؟!" ما هم همیشه دستش می‌انداختیم و می‌گفتیم آره حتما می‌ری... تا این که یه روز بعد از امتحانات دیپلم داشتیم تو تیم بسکتبال نوجوانان تمرین می‌کردیم که مدیر کلوپ اومد و یه نامه آورد و گفت: این نامه از آمریکا به آدرس اینجا اومده و اسم همه شما هم روشه. نامه رو که باز کردیم دیدیم همون دوست ملنگمونه که کنار یه خیابون ایستاده و کاخ سفید هم پشتش افتاده. داشتیم شاخ در‌می‌آوریم که پشت عکس رو خوندیم: دیدید بچه‌ها جون آخرش رفتم آمریکا

مرضیه خانم
مگه از یه راه دیگه تشریف بیارید وگرنه اگه از راه لاتاری گرین کارت بخواهید تشریف بیارید حدود دوسال دیگه میشه ها .... حالا از ما گفتن بید و خودتون میدونید.

همشهری خوبم
در مورد اون همکلاسی خنگولتون که بقول همشهریهامون _پرونده اش زیر بغل شماست _ گفتنیه که : ای بسا که «توش خودش رو کشته بوده » ولی فقط برای اینکه شما ها رو حرص بده اینکار رو کرده بوده ... یادمه یکی از دوستان که به تازگی و به سختی اومده آمریکا، در کنار اسمش در یاهو مسنجر نوشته بود :« فلانی ... در لوس آنجلس»!!! یه بار به شوخی بهش گفتم: بابا اینقده دل ما رو آب نکن ... بالاخره ما هم یه روز میریم آمریکاها ... خندید و گفت: داره جواب دل سوزوندنها و متلکهای دور و بری ها و دوستاش رو توی ایران این شکلی و بصورت دندانشکن میده؛ وگرنه دخلش اومده !!!؟

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

امیر حسین شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:12 ب.ظ http://amirhb74.persianblog.ir

آقا من یکی به عشق دیدار شما دوست دارم بیام اون کشور . الان فکر کردم که بهترین مرجع برای گرین کارت وبلاگ شماست و چشمم به جمال پست جدید روشن شد . باز هم ممنون که هر سال بیاد ما آدمهای جو گیر عشق امریکا هستید و گرچه پدارنه نصیحتمان میکنید باز ما به عشق ینکه دنیا و دیدن شما عزیز باز هم لاتاری شرکت میکنیم . کما اینکه ظاهرا شما با کامپیوتر انتخابگر یک رابطه ای دارین و هی ما رو که با تمام قوا ( شامل خود و همسر و هفت سر عائله و مادر و خاله و اون یکی خال و این یکی پسر خاله و ... ) شرکت میکنیم رو رد میکنن . با اینحال شک نکنید که ما مجددا و با تمام قوا شرکت خواهیم کرد .

امیرحسین خان
راست میگی !!!؟ میگم: هوای قلب منو که داری؟؟ ترا خدا از این شوخی ها با من اصفونی نکن !!! بهرحال بنده براتون بهترینها رو آرزو میکنم و ایشاالله که قبول بشید و همه کارهاتون هم راست و ریس بشه و حتی تشریف بیارید اینورا .... ولو که من در رفته باشم

بعد از شوخی گفتنیه که: شما که خودتون خارج نشین هستید و بخدا کــنادا و آمریکا هم نداره و شاید هم به نوعی اونجا بهتر از اینجا باشه ... البته منظورم از اونجا کانادا بودا ... ولی به نظرم اگه قراره قسمت کسی باشه که تشریف بیاره این آمریکای جهانخوار چه کسی بهتر از شماهای غربزده که بسیار بسیار آماده تر تشریف میارید و هرچی کـــنادا در شروع مهاجرتتان سخت جلوه کرد؛ این هجرت دوباره تان سرشار از موفقیت و آسایش و راحتی جلوه میکنه.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

علیرضا یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ب.ظ

سلام علیکم
یک سوال احیانا اگه برای سال 2013 قبول نشدیم واسه سال 2014 باید از نو ثبت نام کنیم

بله آقا علیرضا
هر ساله باید از نو اسم نویسی کنید ... چیزی که هست بعضی هایی که اطلاعات کمی دارند و درگیر شرکتهای پولی میشند؛ معتقدند که با دادن هزینه ی کامپیوتر و حق مشاوره و غیره .... اونها در قبال پرداخت هرچه بشتر شما اقدام به اسم نویسی در چند سال متوالی خواهند کرد. ولی از من به شما پیشنهاد:

اولن : خودتون اقدام کنید؛ چرا که کار سختی نیست.
دومن: ای بسا که قبول شدید با در اختیار داشتن مشخصات شما توسط اون شرکتها، بازم سرکیسه تون کنند.
سومن: هیچ تضمینی نیست که سال آینده ایران همچنان جزو کشورهای مجاز به شرکت باشند .... همانطور که بعضی کشورها بطور موقت برای یک تا چند سال از لیست کشورهای مجاز برداشته شده بودند.
موفق و پیروز باشید....درود و بدرود

باباعلی یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:13 ب.ظ http://parsavaghef.blogfa.com

خب ... من مدت ها پیش ، از رفتن انصراف داده بودم . با تمام اسفناکی اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران هنوز معتقدم بالاخره درست میشه (انسان به امید زنده اس دیگه !!!)... توضیحات آغازین شما درست مطابق اون چیزی بود که همیشه راجع به مهاجرت بین قاره ای فکر می کردم ... از روشنگریتون سپاسگزارم ... شاید یه روزی روزگاری ما هم بله ... خدا رو چه دیدی .

بابا علی گرامی
گفتنیه که این مطلب رو خیلی گذرا و فقط بعنوان تلنگری به ذهن اونهایی که شتابزده تصمیم گیریها می کنند نوشتم شاید که این واژه ی «سنگ مفت، گنجشگ مفت» رو این یکبار بیخیال بشند و کمی سنجیده تر تصمیم بگیرند.

ممنون از همه ی تشویقها و دلگرمی هاتون

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

غریبه یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:43 ب.ظ

سلام شرمنده
ازگفتن اون شعر هیچ منظوری
نداشتم
ازجایی گپی کردم دیدم قشنگه واستون گذاشتم
بای تا..........

غریبه ی گرامی
ممنونم از اینکه خودتون مطلب رو توضیح دادید ... بنده هم متوجه منظور شما جهت خوندن مطلب به اون قشنگی شده بودم .... ولی همینکه خودتون شفاف سازی نمودید نشان از غنای روحی و بزرگی خانوادگی شما داشت.
بازم تشکر ... موفق و پیروز باشید
درود و دو صد بدرود... ارادتمند حمید

سپهر یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:09 ب.ظ


سلام خدمت آقا حمید
ما که از همین داخل خونه هزار تا سنگ جلو پامون می ندازند تا نریم خارج چه برسه به سنگ هایی که برای اقدام به سوی خارج داشته باشیم. کمی که انگلیسی گوش می دهیم مامان شاکی میشه و میگه تو می خوای بری خارج. من نیمزارم بری. بعد با پدر یواشکی صحبت می کنه میگه وای بچم هوای شده، یک کاری کن. پدر هم به رسم معمول ما را می فرسته دنبال نخود سیاه. بعد خواهر و برادر دست بکار میشن و خلاصه ...
سر داییم هم چنین بلایی آوردن ، حدود ده ، پانزده سال پیش که قصد سفر به آلمان و کار و تحصیل را در اونجا داشت، پدرش رو در آوردن ، بیچاره سر انتخاب همسر هم بهش دروغ گفتن. حالا بعد از گذشت این همه سال ، هنوز میشه در نگاهش ناراحتی هایی که براش ایجاد نمودند را فهمید. اما بهترین کاری که کرد این بود که زندگیش را مستقل کرد (خیلی اذیت شد و تهمت شنید که موجب شد قلبش را عمل کنه و ناراحتی اعصاب گرفت، ولی با تمام این اوصاف مدرک دکتراش را گرفت) و الان گاه گاهی به خارج سفر می کنه ، بدون اینکه صداش رو در بیاره. رسم روزگار را یاد گرفته که باید " آسه (آهسته) برو ، آسه بیا ، گربه شاخت نزنه".
به نوعی داییم آن زمان از ریا و دروغ گویی های مردم ایران خسته شده بود و روزگار امروز را پیش بینی می کرد و بخاطر این بود که می خواست از ایران بره ، ولی رسم روزگار به او بی رحمی کرد.
من هم تقریبا داره همون بلا به سرم می یاد.
واقعا دنیای عجیبیه !
شاد و پیروزباشید.

سپهر نازنین
باور کن اصلن قصد سرد کردن یا ناامید کردن هیچکسی رو نداشته و ندارم . این سخن شما بهترین سند از اینکه هر دوی ما یک مطلب رو بیان می کردیم و بنده هم داشتم مشکلاتی که از نوع دیگری هستند و کمتر کسی اونها رو تجربه کرده یادآوری می کردم تا اونایی که بچه ننه هستند یا از سر «سنگ مفت، گنجشگ مفت» می خواند به میدون پا بذارند؛ بدونند که برای هر کاری باید بها داد و سختی ها کشید. چیزی که هست بازم یادآوری میکنم ... مشکلات مهاجرت از نوع منحصر به خودشه که تا کسی مهاجرت(ولو شهر به شهر) نکرده باشه؛ خیلی متوجه اون نمیشه و ساده انگاری میکنه. خودت که بهتر از من میدونی که بارها و بارها و بارها شنیده ایم که مثلن شرط عروس برای ازدواج این بوده که حتی از توی محله ی مامانش ُ اینا نرند !!! حالا بگید: اگه بزنه و لاتاری قبول بشند اونوقت چی؟ محله به محله هیچ .... کشور به کشور هم نه ... بلکه قاره به قاره است و زبان به زبان و فرهنگ به فرهنگ و حتی میشه بگی آب و هوای اون هم متفاوت.

سپهر عزیز
من معتقدم که هرکسی هرچیزی بخواد؛ پای سختی هاش هم تا آخر می ایسته و عقب گرد نخواهد کرد .... همانطور که جوینده یابنده باشد .... فقط چیزی که هست نه به اون بدگویی های رسانه های داخلی اعتماد کنند و نه خیلی هم عشق کور آمریکا باشند. در آخر هزار باره با این سخنتون موافقم که: آسه برو و بیا .... مطمئن باش که جونت و آرامشت هم در امان خواهد بود.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

شفق سبز سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 ق.ظ http://shafaghesabz.persianblog.ir/

با سلام به شما. مطلبتون بسیار جالب بود از این جهت که تمام مسائل و مشکلاتی که یه مهاجر در اون باهاش دست و پنجه نرم میکنه درش قید شده بود.
خوب من فکر میکنم همه جای دنیا خوبی ها و بدیهایی داره و این خود طرفه که باید ببینه در یک مهاجرت چی میده و چی میگیره و صد البته تا در جایی زندگی نکنی اون محیط و اجتماع رو نمی تونی درک کنی.
با تشکر ازشما

شفق گرامی
نظر لطفتتون بود و فقط خواستم تا گوشه ای از سختی های خاص و مشکلات از نوع دیگری که تا کنون کمتر کسی تجربه کرده اند رو گفته باشم. با سخن شما کاملن موافقم که هرکسی آخرین فردیه که باید تصمیم بگیره که بقول شما با مهاجرت چی میگیره و چی از دست میده؟

در ضمن ببخشید که مدتیه به هیچوجه نتونسته ام خدمت شما و دیگر دوستان شرفیاب بشم ... دعا کنید کمی فرصت ایجاد بشه و کامپیوتر خونه مون هم درست بشه تا زودتر بتونم خدمت شما بزرگواران عرض سلام کنم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

mohammad سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ

mamnooooooooooooooon

آقا محمد عزیز

خواااااااااهش.
در ضمن دمت گرم که با همین یه کلمه اجازه دادی ردی از اسم و نظرت زینت این سراچه باشه.
موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

زهرا سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:41 ب.ظ http://zaneashegh.blogsky.com

سلام حمید عزیز.
اطلاعاتی که دادی خیلی مفید و به جا بود. ممنونم. به امید روزی که دیگه نیاز نباشه که هیچ ایرانی مهاجرت کنه.............

زهرای گرامی
خواهش میکنم ... دعای شما رو هم هزاران آمین باد.

در ضمن ببخشید که این روزها سخت مشغول بودم و نشده خدمت برسم. موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

حقی سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:40 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

ای ایران ای مرز.............

یادته سنتور میزدی و...........

حقی سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:40 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

ای الهه ناز رو یادته..........

حقی سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:41 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

یادته چه روزگاری داشتیم

لاتاری کیلویی چند......

من که با خاطرات زنده ام

حقی جان
درست میگی و خودتون بهتر میدونید که : خاطرات نه تنها برای من و شما ، بلکه برای همه ی آدمها ، تنها دراراییه که همیشه موندگاره و هیشکی نمیتونه اونو بگیره .... باور کن منم با همون خاطرات زنده ام ... همین چند روز پیش برادرزاده ام تاکید داشت که تا میتونیم به ایران برنگردیم چرا که اینقدر همه چیز درهم و برهم شده که نه تنها باور کردنی نیست بلکه همون خاطرات فریز شده ی گذشته رو هم خراب میکنه .... با اینحال باید گفت که منم با خاطرات زنده ام.

موفق و پیروز باشید .... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

رضا جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 ق.ظ http://www.banknevesht.ir

سلام حمید خان... چه خبر؟!!!
داشتم چمدونا را میبستم که بیام ، این پست را که خوندم پشیمون شدم!!!

به به
آقا رضا قمی عزیز
خوبی برادر .... اوضاع بانکی و پولی که برقراره ... تا میتونی پول بشمار هرچند توی جیب من و شما نره.
در ضمن شما بار و بندیل رو آماده و دم دست داشته باشید ... کی میدونه یه وقت زد و اصلن صدقه سر شما، بقیه رو هم قبول کردند .... لذا پشیمون نشید و عوضش پول بشمارید که حال داره

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

رخشان دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ق.ظ

سلام .ممنون از اینکه خاطراتتو در اختیار ما گذاشتی.دوست دارم که منم تو این لوتاری شرکت کنم ولی اینترنت فرم رو نمیده .میشه کمکم کنی؟ممنون میشم رخشان

رخشان گرامی
قبل از هرچیزی خدمتت خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که رد بیشتری از اسم و نظرتون باعث زینت این مکان باشه.

پیشنهاد میکنم از کامپیوتری استفاده کنید که ا«اینترنت اکسپلورر» دارد. چرا که ممکنه بقیه ی موتورهای جستجو دچار مشکل باشند ... با اینهمه چنانچه باز دچار مشکل بودید در قسمت «تماس با من» در سمت راست حاشیه ی وبلاگ استفاده کنید تا راهنمایی تان کنم .... در ضمن ببخشید که جوابتان را دیر مینویسم و گفتنیه که تارخ ثبت نام تا چهاردهم آبان ماه است نه چهارم

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

خادم جمعه 29 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ب.ظ

سلام دوست عزیز. خسته نباشید.من متاهل هستم وهم من وهم هم خانم بندم لیسانس داریم. دوتا بچه هم داریم .درایران وضعیت اقتصادی متوسطی رادارم.ماشین وخونه دارم.ولی چند نفر از فامیل وآشنایانمان به خارج رفته اندواز زندگی اونجا ظاهراْ راضی هستندوهرچندوقت یکبار میان ایران. واقعاْ هیچی خاک وطن و مردم ایران نمیشه با اینحال انسان تنوع طلبه ومی خواد همه چیز راتجربه کنه. به نظر خودم کشور خوبی داریم ولی دیگه خیلی سیاسی شده ُنمی دونیم چکارباید بکنیم هرکاری می کنیم به یک گروه دیگه برمی خوره خلاصه همش استرس داریم.یعنی زندگی آرومی درایران نداریم .حالا ازنظر شما کدام کشور خارجی مناسب زندگی برای ما ایرانیهاست؟

خادم جان
قبل از هر چیز خدمتت خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که در این مکان به شما خوش بگذرد.

دوست عزیز
بجز اظهار تاسف برای اوضاع اقتصادی و داخلی ایران چیزی ندارم که عرض کنم .... آری که کشوری زیبا داریم ... کجای دنیا میتوانید کشوری پیدا کنید که در آن واحد بتوانید به نوعی هر چهار فصل را تجربه کنید؟ ولی چه میشود کرد که این روزها همه چیز دگرگون شده و بدتر از همه احوالات و اخلاق مردم داخل.
دوست عزیز
جواب به سوالتون واقعن مشکله و حتی اگه بنده تمام روحیات و خصوصیات و اوضاع مادی و ... خانواده ی شما رو می دونستم بازم پاسخگویی به این سوال غیر ممکن بود و این خود شمایید که باید تحقیق کنید و بهترین ها رو برگزینید. در کل و اگه بخوام فقط بنا به روحیه ی افراد پاسخ بدهم بازم جوابی متفاوت خواهید یافت. مثلن بعضی ها جامعه ای می طلبند که همچنان شبیه به ایران باشه و کشورهای تاجیکستان و ترکیه و حتی مالزی و امارات و کویت به نوعی خیلی به ایران نزدیکه. بعضی ها به کمتر از اروپا راضی نمیشوند و بعضی دیگر فقط استرالیا و کانادا و آمریکا .... بهرحال باید خودتون راهش رو پیدا کنید و تصمیم بگیرید.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

محسن 2009 سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ق.ظ

حمید جان گلم سلام ...
ممنون از مطالب خوبت
من امیدی به برنده شدن تو لاتاری ندارم نمی دونم عکسم ایراد داره یا اصلا قبول نمی شم .
می خواستم بدونم غیر از لاتاری راه دیگه ای برای آمدن هست ؟
مثلا ازطریق ازدواج ، البته هدف من از آمدن به اونجا واقعا ازدواج با یک خارجی هست و خیلی تمایل دارم و هدف دیگرم هم ارتقاء دانش فنی در زمینه های فنی و مهندسی هست چون من از هر انگشتم یک هنری می ریزه روی زمین ، من در 10 یا 12 نوع رشته فنی به صورت نیمه ماهر تخصص دارم و خیلی شدید عاشق علم و تکنولوژی به روز هستم می خوام ببینم آیا راه دیگه ای هست غیر از گرین یانه ؟
یک دنیاممنون می شم اگه میتونین کمکم کنین .
سلامت باشید ... برای تمام عزیزانی که به این سایت سر می زنند و مطلب می گزارند آرزوی رسیدن به تمامی آرزوهای قشنگشون رو دارم . محسن

محسن گرامی و عزیز
باور کن اطلاعات زیادی در این زمینه یا زمینه های دیگه ای که میپرسید ندارم و برای همین خیلی وارد موارد تخصصی تر نمیشم مگه اینکه سوالی پرسیده بشه تا مجبور بشم جوابی بدهم.

در مورد ازدواج هم پیشنهادی ندارم جز اینکه به بعضی از این اتاقهای چتی اعتماد کنی و هدفت رو پی گیری کنی ... صریحن بگم این موردی نیست که از دست من یا خانواده ام بر بیاد. چرا که حتی برای نزدیک ترین فردم هم نمیتونم قدم بردارم و هرچند پروسه ای پیچیده است و به این راحتی ها نمیشه نقش بازی کرد و اداره ی مهاجرت رو پیچیوند؛ بلکه از تبعات بعدش گریزونم که یه عمر بگند خوب کرد یا بد شد ... منظور اینگونه موارد باید دو طرفه باشه و کسی رو نه دختر و نه پسر در این زمینه سراغ ندارم.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

saba شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ب.ظ

سلام. خیلی ممنون که مطلب این پست رو به گرین کارت اختصاص دادین .من هیچ تجربه ای در زمینه ثبت نام ندارم .سایتهای زیادی هم هستن که ثبت نام انجام میدن و هزینه ای میگیرن.یک سایترو هم پیدا کردم که احتمالا مربوط به دولت امریکاست میشه من رو راهنمایی کنین تا از طریق این سایت ثبت نام کنم

https://www.dvlottery.state.gov/ESC/

این همون سایتی هست که شما به اون اشاره کردین ایا برای ثبت نام از این سایت باید وجه پرداخت بشه و به چه طریقی ؟من تا چه زمانی فرصت دارم ثبت نام کنم و اینکه عکس سیاه و سفید قبول هست یا نه؟ببخشین سوالام زیاد بود فرد و یا سایتی مطمئن تر از اینجا پیدا نکردم این ایمیل من. تو رو خدا چه در قسمت نظرات و یا از طریق ایمیل جوابم رو بدین ممنون میشم

صبای گرامی
قبل از هرچیزی ببخشید که جوابتون رو با تاخیر مینویسم. گفتنیه که بنده در خود متن نوشته، لینک و آدرسهای مورد نیازتون رو اضافه کرده ام و اگه شما بر روی نوشته های زیرخط دار کلیک کنید مستقیمن وارد اون سایتها میشید. با اینحال این لینکی که ارائه کرده اید مربوط به چک نتیجه ی لاتاری های سالهای قبله و اگه آخرین عبارت آن را حذف کنید؛ مستقیمن وارد سایت ثبت نام میشید. با آنکه لینک آن در متن نوشته هست بازم آدرس آن را در زیر اضافه میکنم.
https://www.dvlottery.state.gov/

همانطور که خواهید دید چندتا از لینکهای مورد نیازتون رو خواهید دید از جمله لینک چک کردن سایز درست و مورد نیاز عکسهاتون . ولی برای ثبت نام باید وارد لینک
Begin Entry
بشوید و مشخصات خودتون رو وارد کنید.

منتها قبل از آن باید عکس رنگی_توجه رنگی با ویژگی خاص خودش از جمله 600 در 600 پیسکل کامپیوتری= به نوعی 5 در 5 سانتیمتر_ خودتون رو روی کامپیوتر آماده داشته باشید. برای دونستن مشخصات عکس بر روی همان لینکی که در متن بصورت زیرخط دار ارائه شده کلیک کنید. نکته ی بسیار مهم که کمتر از 5 روز بیشتر وقت ثبت نام ندارید و هیچ هزینه ای هم نداره. بلکه سال آینده و انشاالله با قبول شدنتون و ارسال مجدد ترجمه ی مدارکتون و گرفتن وقت مصاحبه، روز حضورتون در سفارت(دبی یا آنکارا) باید توی خود سفارت مبلغ مورد نیاز رو پرداخت کنید.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

محسن ۲۰۰۹ سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ

حمید آقا ممنون از راهنمائیتون ...
یک چیزی برای من سئوال هست که با وجودی که می دونیم اون طرف برای هیچ کس فرش قرمز پهن نمی کنند و ممکنه با سختی هایی رو به رو بشیم که فکرشم نمی کنیم چرا باز هم این قدر مشتاق رفتن هستیم ؟ آیا واقعا سراب می بینیم یا واقعیت و آنجا چقدر به زندگی مورد نظر ما شبیه است ؟ شاید هم به خاطر اوضاع اقتصادی و فرهنگی ایران و ... که روز به روز هم بدتر می شود قصد دل کندن از وطن و خانواده داریم حقیقتاْ آن طرف امیدی هست ؟
پیروز باشید .

محسن جان
هر مهاجرتی را به چند مرحله تقسیم کرده اند که اولینش بعد از رسیدن به مقصد را «ماه عسل» مینامند. دقیقن مثل اول ازدواج و همه چیز روخوب و عالی دیدن ... سرسبزی ... رعایت قانون ... احترامات ... لبخند برلب همه ... نبود ترافیک و .... منتها پس از اینکه فرد مهاجر کاملن جایگزین شد و مقایسه کردن تفاوتهای وطن با کشور مقصد به کمترین رسید؛ به نوعی سختی های زندگی در وطن رو فراموش میکنه و نوستالژی(به نوعی هومسیک یا دلتنگی وطن) به سراغش میاد و دلش برای وطن پر میکشه ولی بازم به معنی بد آمدن از کشور مقصد نیست. تا اینکه آروم آروم شروع میکنه به دیدن دقیقتر بدیهای کشور مقصد. خودتون میدونید که بی نقص خداست و بهرحال هرکس و هرجایی برای خودش یه بدیهایی داره ... منتها در ابتدای مهاجرت آنقدر سختی های وطن و نکات مثبت کشور مقصد زیادند که محسوس نیستند.

همه ی اینها رو گفتم تا به سخن شما اشاره کنم که ... به تعداد آدمها میتونه دیدگاههای متفاوتی نسبت به مهاجرت وجود داشته باشه ... عشق کور ... سراب دیدن ... منطقی ... اغراق آمیز و منفی دیدن و غیره ... ولی واقعیت اینه که بعضی ها هم که واقعن زندگیشون در وطن خوبه هم به حدی تحت تاثیر جامعه واقع شده اند که نیمه ی پر لیوان رو زندگی خودشون رو نمیبینند و خوشیهای خودشون رو هم لذت نمیبرد و همچنان فکر میکنند اونور آبها خبریه ... که البته هم هست و هم نیست

درود و دو صد بدرود

محسن 2009 پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ب.ظ

حمید جان سلام ...
ممنون که جواب سئوالات رو خیلی سریع و با حوصله و مهربانانه می دین ، حمید جان ببخشید من شرمنده ام می دونم سئوالم به این تایپیک ربطی نداره ولی چون فرصتی نمونده و این مهاجرسرا اینقدر پیچیده و سخت هست که آدمو گیج می کنه ، از دیروز چهارشنبه هر کار می کنم نمی تونم عضو بشم و سئوالم رو بپرسم حالا هم که به هزار بدبختی عضو شدم باز نمی دونم پیامی که می زارم کجا می ره و چون فرصتی نمونده مزاحم شما شدم شاید بتونید راهنمائیم کنید
موضوع مربوط به عکسم هست که طول و عرض اونو به 600*600 تغییر دادم ولی رزلوشن هر کار می کنم از 72dpiبیشتر نمی شه و عکس کمی کشیده و روشن شده (کمی شبیه روح) ، من پارسال همین عکس رو برای لاتاری فرستادم و احتمال می دم به خاطر همین رد شده باشم ولی توی چک عکس تایید می شد شرمنده ام که مزاحم شدم می خوام ببینم می تونین راهنمائیم کنین ... شادباشید

محسن جان
حالا که دیگه خیلی دیر شده و فکر نمیکنم وقت آنچنانی داشته باشید که بخواهید عکسی دقیق و تازه بگیرید ... اونچه که مهمه اگه عکسی ظرفیت تغییر سایز رو نداشته باشه؛ به همین شکلی که شما میفرمایید کشیده و بد جلوه میکنه. راهنمایی خاصی ندارم و گفتنیه که قسمت چک عکس _تا اونجایی که میدونم _ فقط مناسب و دقیق بودن سایز عکس رو میسنجه ... منتها مطمئن نیستم که آیا کیفیت هم باعث میشه که ثبت نام کسی رد بشه یا نه؟

بهرحال فکر نکنید که دلیل این رد شدن شما این مورد بوده و یادتون بیاد که شانس هر ایرانی در قبولی مرحله ی اول یک چهارم یک درصده ... یعنی تقریبن هر چهارصد نفر یه نفر قبول میشه ... در این بین هم داشتیم کسانی که با دوربین شخصی شون و توی خونه یه عکسی گرفتند و ثبت نام کردند و قبول هم شدند و کارشون هم به نتیجه رسید .... بهرحال ببخشید که راهنمایی خاصی براتون ندارم و بتعجیلید که تقریبن دو روز و نصفی بیشتر وقت نمونده ها

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

محسن 2009 شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ب.ظ

حمید آقا جون سلام دوباره ...
من همان عکسم رو روز شنبه بردم عکاسی و گفتم طبق مشخصات خواسته شده اسکن کند که ایراد داشت و رزلوشن از ۶۰۰ کمتر بود و برادرم توی فتو شاپ عکسو درست کرد ، چون عکس بهتر اسکن شده بود برادرم تونست توی فتوشاپ اونو کاملاً طبق مشخصات لاتاری درست کنه و دیگه نه کشیده است و نه خیلی سفید و در چک عکس هم درست بود ، فقط چون عکس سیاه سفید هست آیا قبول می شه و یک چیز دیگه من ماه تولدم رو اشتباه وارد کرده ام ممکنه در این دو مورد مشکلی پیش بیاد؟
بلاخره توی دقیقه 90 ثبت نام کردم ، چقدر دوست دارم همه مون قبول بشیم .
درود و هزار بدرود

آقا محسن
هرچند یکی دو تا مورد خطای اساسی داشته اید .... کی میدونه و حالا که کار از کار گذشته میگیم ایشاالله همه چیز درست میشه ... بازم میگم ولو که همه ی موارد رو به بهترین شکلی رعایت کرده بودید ... عکستون حتمن رنگی بود ... هیچ خطایی در ثبت مشخصاتتون نداشتید ... بازم همه ی امیدتون رو به این راه نبندید .... در یک کلام شما سهم خودتون و کاری که باید انجام میدادید رو به سرانجام رسوندید ... حالا دیگه بقیه اش رو بسپارید به خدا و تقدیر و برسید به زندگی عادیتون و رقم زدن آینده تون سوای این شانس، آنگونه که باید(درس؟ شغل؟ سربازی و .... ) حالا اگه زد و قبول هم شدید ؛ فبهی المراد یا بقول جونها: عشقه.

درود و دو صد بدرود

یوسف چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ

سلام آقا حمید
بنظرم وبلاگتون خیلی جالب و عالیه و مطالبش خیلی بدردم خورد
سوالی داشتم خدمتتون
کارت پایان خدمت من دو ماه دیگه بدستم میرسه و میتونم پاسپورت بگیرم. پس بنابر این هنوز دیکته ی انگیسی که در گدرنامه درج خواهد شد رو نمیدونم. از اونجائی که اسم و فامیل من طورریست که هر کسی یجور مینویسه و ممکنه اونی که تو گذرنامه مینویسن با اونی که من فرستادم متفاوت باشه. فکر میکنید در صورت برنده شدن ، این قضیه مشکل ساز باشه؟

یوسف عزیز
قبل از هرچیزی اجازه میخوام خدمت شما خیرمقدم عرض کنم و تشکر از اینکه اجازه دادید ردی از اسم و نظرتون زینت بخش این مکان باشه. امیدوارم که در این مکان به شما خوش ګذشته باشه. و اما پاسخ سوالتون:

دوست عزیز
نګران نباشید چرا که اګه انشاالله قبول بشید، اینقدر وقت دارید که جهت ګرفتن پاسپورت اقدام کنید. ګفتنیه که چګونګی اسپل نام و فامیل شما هنګام صدور ګذرنامه ، برمبنای نوع اسپلیه که خودتون در فرمهای درخواست ګذرنامه ثبت میکنید. و حتی اګر چنانچه بخواهید تغییرش دهید و اشتباهی شده باشه، بازم میتونید با تعویض ګذرنامه تون نسبت به اصلاح آن اقدام کنید.

ببخشید که پاسختون رو دیګه از طریق ایمیل نمینویسم. موفق و پیروز باشید.... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

نیما یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ب.ظ

سلام خوشحالم که با شما و وبلاگ خوبتون اشنا شدم سوال های زیادی دارم که اگه امکانش باشه دوست دارم به مرور ببرسم فعلا ا ین که اگه کسی اقامت کبک رو داشته باشه برای دریافت اقامت کشور امریکا کاراش راحت تر می شه ممنون

نیمای گرامی
قبل از هرچیزی خدمت شما خوش آمد عرض میکنم و امیدوارم که در این مکان به شما خوش بگذره. ممنونم که اجازه دادید ردی از اسم و نظرتون زینت بخش این مکان باشه.

در پاسخ به سوالتون: از آنجا که «کبک» یکی از استانهای کاناداست و هرکسی که اقامت کانادا رو داشته باشه؛ طی شرایطی تخصصی از جمله حضور بدون وقفه ی سه سال در کنادا(البته اگه دقیق گفته باشم) دارای کارت تخصصی شهروند کانادایی خواهد شد؛ با اخذ پاسپورت کانادایی به راحتی میتواند به آمریکا رفت و آمد و مسافرت کند. ولی تاثیری در دریافت اقامت(گرین کارت) آمریکا ندارد و باید هر شش ماه یکبار از آمریکا خارج و دوباره وارد شود. در یک کلام تا آنجایی که بنده اطلاعات دارم خیر.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

javad nazer سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ

سلام دوست عزیز ممنون از اطلاعات خوبتون . من متاهل هستم و برای لاتاری ثبت نام کردم اما اسپانسری در آمریکا ندارم آیا در صورت برنده شدن میتونم برای رفع مشگل اسپانسر از کمک وکلایی که تو آمریکا هستند استفاده کنم؟ و آیا وکلا میتونن با صرف هزینه برای من اسپانسر پیدا کنن؟ ممنون میشم به من جواب بدین.

آقا جواد عزیز

قبل از هرچیزی خدمت شما خیرمقدم عرض میکنم و امیدوارم که در این مکان به شما خوش گذشته باشه و تشکر از اینکه ردی از اسم و نظرتون بعنوان زینت این مکان بجا گذاشتید.

در مورد پاسخ سوالاتتون ترجیح میدم که اطلاعات ناقص خدمتتون ارائه نکنم. امیدوارم که قبول بشید و ابتدا نگران اون باشید. مطمئن باشید که وقتی قبول شدید خود خدا راه و آدمی که باید کمکتون کنه رو سرراهتون قرار میده. اونوقته که آدرس به آدرس و آدم با آدم دنبال یه آشنایی که بتونه کمکتون کنه میگردید و پیدا میکنید. با اینحال چندتایی از دوستان رو دیدم که حتی بدون اسپانسر تونستند ویزا بگیرند. اونچه که مهمه هم زود وا ندید و کلی هزینه ی اضافی برای وکیلی که قراره براتون اسپانسر پیدا کنه خرج نکنید که ای بسا که کلاهتون رو هم بردارند ... تا اونجایی هم که میدونم سوای هزینه ی وکیل، خود شخصی هم که قراره اسپانسرتون بشه، کلی سرکیسه تون میکنند. بهرحال پیشنهاد میکنم جواب دقیقتر رو از توی سایت مهاجرسرا جستجو کنید.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
اراتمند حمید

زهرا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:37 ق.ظ

سلام.
دیروز خیلی اتفاقی وقتی داشتم با دوستم صحبت میکردم اسم لاتاری رو شنیدم شاید کلی ذوق کردم الانم اومدم نت ببینم چه خبره شاید خوندن مطالب شما باز کردن ی دنیای جدید جلوی چشم من بود. من دانشجوی ارشد ریاضیم و میخوام بورس دکترا بگیرم اما با اینکه هنوز هیچ اقدامی نکردم اما خیلی سردرگمم. اگه در این زمینه اطلاعاتی دارین که بتونه به من کمک کنه واقعا ممنون میشم.
خداکنه جواب بدین

زهرا خانم گرامی
قبل از هرچیزی خدمت شما خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که در این مکان به شما خوش گذشته باشه. از بابت ثبت ردی از اسم و نظرتون نهایت تشکر رو دارم.

در مورد سوالتون: پیشنهاد می کنم که به سایت «اپلای ابرد» با آدرس زیر که بطور تخصصی در این مورده مراجعه کنید.... موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

http://www.applyabroad.org/wiki/index.php/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C

نازنین سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:10 ق.ظ

امروز 1 May هست و فکر کنم امروز یا فردا جواب لاتاری می آد. هر کی پست من می خونه چشماش رو ببنده و از ته دل برام دعا کنه که برنده بشم. به انرژی مثبت آدم ها نیاز دارم. به خاطر یک جور هایی اقلیت بودنم شدیدا دیگه داره هم از طرف خانواده هم مملکت گندمون بهم سخت می گذره :(

نازنین گرامی

بنده هم به سهم خودم براتون از خداوند بهترین ها رومیخوام و آرزو می کنم که خداوند خیر و صلاح و راحتی شما رو برسر راهتون قرار بده .... امیدوارم که موفق و پیروز باشید.

ر ُژگـــُر نی یـــَــک = روزگارتان نیک باد
ارادتمند حمید

مهشید شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:17 ق.ظ

سلام اگه اونجا جهانخواره چرا رفتین؟

من خداروشکر اصلا از امریکا خوشم نمیاد یعنی میترسم

احساس امنیت نمیکنم

اکثرا فکر میکنن امریکا همونیه که توی فیلمای هالیوودیه

شما میشه بیشتر درباره خوبیا و بدی های امریکا بگین؟

m شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:04 ق.ظ

ایا میدونی همه جای دنیا ارزو دارند به کشور امریکای جهانخوار بروند و همه جای دنیا از ایران تروریست فراریند.
قرار نیست پامون به اونطرف که رسید بشیم وطن پرست اگر راست میگی میموندی اینجا واین همه فشارو تحمل میکردی تا بفهمی سختی یعنی چی.

دوست گرامی
قبل از هر چیزی خدمت شما خوشامد عرض می کنم و آرزو می کنم که در این مکان به شما خوش گذشته باشه. از اینکه ردی از اسم و نظرتون بجا گذاشتید تشکر می کنم و اما:

با هیچ جای سخنتون مخالف نیستم فقط این توضیح رو باید بدونی که هرکسی که ... مهاجر میشه؛ خواه نا خواه علاقمندیش به وطن بیشتر میشه و این یک حس ناخودآگاهییه که درون همه هست که مادرشون رو بهتر از هر نامادری دوست داشته باشند. اینکه یه نفر وطن و مادر وطنش رو دوست داشته باشه به هیچ وجه رد سختی های موجود در کشورش نیست. در کل تعجب می کنم که شمای عزیز از کجا چنین برداشتی رو دارید که بنده الان بالای گود ایستادم و دارم ادعا می کنم که دیگرون باید لنگش کنند. این درحالیه که خودمم هم تا همین چندسال پیش توی همین مملکت با شماها زندگی می کردم و همه ی سختی ها رو شونه به شونه ی دیگرون لمس می کردم ولی اینطور قسمت شد که الان خارج از کشور زندگی کنم. منظور اینکه ... نق زدن و پاک کردن صورت مسئله هیچ کمکی به حل مسائل و مشکلات نمی کنه و بازم میشه نیمه های پر لیوان رو دید و از اونها امید به زندگی رو لمس کرد.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

[ بدون نام ] یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:03 ق.ظ

دوست عزیز این نصایح رو بذار کنار من خودم شش نفر رو می شناسم که با لاتاری رفتند خیلی هم خوشبختر از وقتی هستند که ایران بودند یکیشون جزو کارمندان ارشد سایپا بود!!!
هیچکدوم ایناییم که گفتی هفت خوان رستم نیست و داستان ساده تر از این حرفاست هزینه ترجمه و غیره هم فوقش میشه 2 میلیون که واقعاً ارزشش رو داره

دوست عزیز

از اینکه میبینم اطلاعاتت کامله و خوشبختانه سختی های سر راه رسیدن به منظورت رو هیچ میبینی خیلی خیلی خیلی خوشحالم. نمیدونم کجای کلامم باعث شده اینطور موضع دفاعی بگیری ولی مطمئن باش هیچ جای سخنم نگفته ام که اینکار باعث بدبختی میشه یا اینکه مهاجرت بخصوص به کشوری که در گروه جهان اول قرار داره ناممکنه و یا ارزش نداره. تمام سخنم به اونهایی بود که با توهم عشق آمریکا و در نظر نداشتن مراحلی که باید سیر کنند اقدام به اینکار می کنند وگرنه این فرصتیه که حق همه ی افراده حتی کسانی که ممکنه دیپلم تحصیلی هم نداشته باشند ولی از طریق شایستگی های مهارتهای فردیشون می تونند اقدام کنند.

براتون آرزوی موفقیت دارم و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

مرتضی چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:58 ب.ظ

سلام،
توضیحاتتون خوب و تقریباً جامع بود، و می دونم که از سر دلسوزی اینارو نوشتین، واسه همین امیدوارم کسایی که واقعاً قصد دارن به آمریکا یا هر کشور دیگه ای مهاجرت کنن، این واقعیتها رو نشنیده نگیرن و واقع بین باشن...
موفق باشی و پایدار...

مرتضی جان
قبل از هرچیزی از بابت ثبت ردی از اسم و نظرت بعنوان زینت این مکان تشکر می کنم و امیدوارم که در این مکان به شما خوش گذشته باشه.

بزرگترین هدفم از راه اندازی این وبلاگ «اطلاع رسانی» بوده و هست و بهرحال ممکنه منم مثل همه ی آدمها در بعضی جاها نتونم اونطور که باید و شاید مقصودم رو برسونم و همین باعث میشه دیگرون بد تعبییر کنند.

در مورد نظرنوشته تون هم باید بگم : ایکاش و ایکاش و ایکاش که واقع بین تر باشند.... افسوس که این روزها دو دیدگاه افراطی در مورد زندگی در خارج از کشور حاکمه.

دیدگاه اول که ناشی از سیاهنمایی های رسانه های عمومی است و بجز دروغ و بد جلوه دادن چیزی رو نداره.
دیدگاه دوم هم به گونه ای افراطی نقطه مقابل دیدگاه اوله که به تعبییر دوستان باید «عشق خارج» نامید به گونه ای که فکر می کنند بهشت روی زمین، اون طرف آبهاست و به محض رسیدن به اونجا همه چیز عالیه. در حالیکه گیرم که همین هم باشه .... آیا در نظر دارند که تا رسیدن به اون خوبی ها چقدر باید سختی ها رو تحمل کنند؟ اینجاست که میگم: خوبی خوبیه ... بنده وظیفه داشتم اندکی سختی های رسیدن به این خوبی ها رو بیان کنم و بس. تصمیم گیرنده ی آخر خود فرده و بس.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

نیره شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:57 ب.ظ

سلام آقا حمید
مرسی از وبلاگ جالب تون !
من وهمسرم تازه می خواهیم برای ثبت نام گرین کارت اقدام کنیم. وبلاگ شما و سایت خوبی که معرفی کرده بودید خیلی به ما کمک کرد.
اما من منظورتون رو ازاسپانسر مالی نفهمیدم! خصوصا اینکه ما اصلا کسی رو در آمریکا نداریم که بخواهد اسپانسر مالی ما شود؟!

نیره خانم گرامی
قبل از هر چیزی خدمت شما خوشامد عرض می کنم و آرزو می کنم که در این مکان به شما خوش گذشته باشه. از بابت ثبت ردی از اسم و نظرتون بعنوان زینت این مکان تشکر می کنم.

بیشتر افرادی که حائز شرایط گرفتن گرین کارت میشند(حالا از راه قبولی قرعه کشی و یا ...) باید به طــُــرُقی ، استطاعت مالی شون رو به افسر کنسولگری اثبات کنند تا اونها مطمئن باشند که تازه مهاجرین برای حداقل یک تا دوسال شروع زندگی و پیدا کردن کار و راه افتادن در زندگی جدیدشون در آمریکا، از نظر مالی تامین هستند و در یک کلام، وبال جامعه ی آمریکا نمیشند.

بمانه که بسیاری با نشون دادن گزارش بانکی، مبنی براینکه چقدر موجودی نقد در بانکها دارند و از این نظر تامین هستند؛ تونسته اند ویزای ورود به آمریکا رو بگیرند ولی متاسفانه بیشتر افراد مجبور شدند که از یک نفر شهروند(سیتزن آمریکایی) که دارای شرایط لازمه است( از جمله حداقل درآمد و نیز پرداخت برگه های مالیاتی مبنی براینکه قادرند تازه مهاجران رو ضمانت و اسپانسر باشند) درخواست کنند که «اسپانسر» باشند. و خاب برای کسانی که هیچ آشنایی رو ندارند سخته ولی درکل خدا کریمه و دل بسپارید به خدا. اگه شانستون مبنی برقبولی در قرعه کشی باشه ... همانگونه که بسیاری تونستد، شما هم بالاخره از اینور و اونور و این آشنا و اون آشنا، کسی رو پیدا می کنید.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

حامد جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ

سلام دوست گلم
من الان لاتاری واسه خودم و مادرم و بابام ثبت نام کردم
چقد باید منتظر وایسم تا ایمیل تایید ثبت نام بهم برسه ؟؟؟؟؟؟

دوست عزیز
قبل از هرچیزی خوش آمدی.
بد نیست بدونی که به هیچ وجه به شما هیچ ایمیلی ارسال نخواهد شد. بلکه برای چند ماه دیگه، باید وارد سایت چک نتیجه ی قرعه کشی بشید و با وارد کردن مشخصات و بخصوص شماره ی مخصوص تایید ثبت نام(کامفرمیشن نامبر) و بقیه ی مشخصاتتون ببینید که آیا قبول شدید یا نه؟ و اگر قبول شدید وارد قسمت دیگه ای بشید و با درخواست ارسال مدارک بعدی وارد مرحله ی بعدی بشید. از اینجاست که با شما و از طریق ایمیلتون مکاتبات برقرار میشه. اونچه که در سوال شما به چشم میخوره اینکه: منتظرید که تایید ثبت نام و شماره ی مخصوص رو از طریق ایمیل براتون بفرستند. در حالیکه اگه ثبت نام شما با موفقیت انجام شده باشه؛ بعد از فشار دکمه ی «سابمیت=ارسال» تاییدیه ی ثبت نام بطور اتوماتیک روی کامپیوترتون پیدا میشه که بایستی از اون کپی یا پرینت بگیرید و یا شماره ها و اطلاعات اون رو یه جایی ثبت کنید. برای اطلاعات بیشتر به سایت خوب مهاجرسرا مراجعه کنید.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

hadi دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ب.ظ

salam bebakhshid mikhastam beporsam bebinam shoma mitonin mano vase sabtenam lottery rahnamei konid... in Confirmation Number chie ke 16 raghamie va az koja mishe gereftesh? mamnonam

luckyboy_1382@yahoo.com

هادی جان
1= قبل از هرچیزی خوش اومدی و امیدوارم که در این مکان به شما خوش بگذره.
2= دقیقن دو یا سه روزه که ثبت نام لاتاری تموم شده و برای امسال دیگه بیخیال بشید.
3=وقتی شما ثبت نام بدون نقص و کاملتون رو انجام بدید و دکمه ی سابمیت=ثبت مشخصات و ثبت نام رو فشار داید؛ بلافاصله بعدش یه تاییدیه ی ثبت نام هویدا میشه که به اون تاییدیه میگند «کامفرمیشن نامبر» و این یعنی اینکه شما توی سیستم قرعه کشی ثبت شدید و از اواسط اردیبهشت ماه که نتایج اعلام میشه میتونید با وارد شدن به وبسایت مخصوص چک نتیجه، این شماره و بعضی مشخصات دیگه ای مثل فامیل و تاریخ تولد رو وارد کنی و از نتیجه مطلع بشی. اگه قبول شده باشید؟ از این به بعد و برای انجام مراحل بعدی، شما با این شماره ی مخصوص و منحصر به فرد شناسایی میشید و باید در هر گونه ارسال مدارک و مکاتباتتون این شماره رو ذکر کنید.

موفق و پیروز باشید .... درود و دو صد بدرود

hadi دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ب.ظ

kheylii mamnon lotf karrdin engar ghesmat nabode shatman hekmatii bode ke dir khabar dar besham mamnonam

خواهش می کنم.
فرمایش شما صحیحه و اینجاست که می گند: دلا به رضا به داده بگیر و خــُرده مگیر.

پیروز باشید

[ بدون نام ] شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:11 ب.ظ

من یه فرهنگی ام از دیار خودتان . بی پول بی پول - عاشق ایرانم ولی بخاطر مشکلات ترجیح میدم چند وقتی از ایران برم یه کشور دیگه می خواستم ببینم یک نفر اگه لاتاری برنده شه . چقدر باید هزینه کنه تا گرین کارت بگیره - آیا می تونه اونجا یه شغلی پیدا کنه ؟؟؟

رفیق بی نام و نشان و همکار محترم و گرانقدرم

ضمن عرض خوشامد و آرزوی اینکه در این مکان به شما خوش گذشته باشه؛ جا داره از بابت ثبت نظرتون تشکر کنم.

در پاسخ سوالتون باید گفت: اول از همه شما قبول بشید بعد فکر بقیه اش رو می کنیم دوم اینکه هزینه ها رو میتونید از توی سایت مهاجرسرا بصورت دقیقتر ببینید. سوم: به همین سایتی که گفتم و آدرس زیر مراجعه کنید
http://mohajersara.com/

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

محسن جمعه 28 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:10 ب.ظ http://www.iran-dv.ir

بسیار عالی بود. تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد