از نجف آباد تا آمریکای جهانخوار

خاطرات تجربه و زندگی جدید در آمریکا

از نجف آباد تا آمریکای جهانخوار

خاطرات تجربه و زندگی جدید در آمریکا

نتیجه ی گرین کارت 2012

به سلامتی و دل خوش …. بالاخره انتظارها به سرآمد و اون دسته از دوستانی که بطور صحیح و نه گرفتار سایتهای قلابــّی تونستند در «سایت رسمی و مخصوص ثبت نام گرین کارت لاتاری آمریکا» از اواخر مهرماه 1389 ثبت نام کنند؛ از ساعت 8 صبح امروز یکشنبه 11 اردیبهشت ماه تا یکسال میتونند با مراجعه «به سـایـت چـک ایـنـتــرنـتـی نــتــیـــجــه ی ثـبـت نـام» با وارد کردن شماره ی تاییده ی ثبت نام (کامفرمیشن نامبر)، فامیل و تاریخ تولد از پذیرفته شدن یا عدم قبولی خود باخبر بشوند. راستش قصد داشتم کــّلی اطلاعات درباره ی تعداد شرکت کننده ها و سهمیه های هرقاره و شانس تقریباً چـــهــــــار به یک (یک چهارم یک درصد=هرجهارصد نفر یک برنده) ثبت نام کنندگان ایرانی بنویسم؛ ولی چون دوستان خوبم در سایت مهاجرسرا و بخصوص در یک نوشته ای مستقل «آنالیز آماری شرکت کنندگان قرعه کشی 2012 _ اینجا کلیک کنید>» زحمت آن را کشیده اند؛ از اینکار خود داری کردم. ولی درعوض قصد دارم تا چند تجربه ام را خدمت شما عزیزان درمیان بگذارم و امیدوارم دیگر دوستان هم با ذکر نظریات خوبشان، تصـویری واقع گرایانه از فرآیند مهاجرت و سختی های آن به ثبت این سراچه برسانند؛ تا چنانچه روزگاری کسی به این مطلب مراجعه کرد بتواند بهترین استفاده را ببرد . 

 

 

 هر رفتنی رسیدن نیست؛ ولی برای رسیدن باید رفت! 

 

ای دوست عزیزی که از ذوق برنده شدن از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید؛ آیا می دانید که این قبولیتان در مرحله ی اوّل، به منزله ی صد در صد گرفتن گرین کارت(ویزای دائم اقامت آمریکا) نیست؟ آیا می دانید که به روش کنکور، اسامی برنده شدگان را دو برابر تعداد ویزای موجود اعلام کرده اند و ای بسا که طی فرآیند پرکردن فرم ها، مصاحبه و غیره نوبت به شما نرسد؟ آیا می دانید که بدون هیچ برو و برگشت، نود درصد از ایرانیان به اسـپـــانــســری(حمایت کننده ی مالی) در خود آمریکا نیاز دارند؟ آیا می دانید که پس از پیدا کردن اسپانسری که دارای شرایط لازم باشد و نیز ارسال فرمها و مدارک ترجمه شده ی مورد نیاز از جمله مدرک تحصیلی و عکس و قباله ی ازدواج و …. باید سخت انتظار نوبت «کارنت» شدن (اعلام نوبت مصاحبه) و بدنبال آن چک امنیتی _تروریستی «اف بی آی» و سپس اخذ ویزای ورود به آمریکا باشید؟ آیا می دانید باید کلـّی هزینه ی ترجمه ی مدارک؛ بلیط چند بار مسافرت به آنکارا(ترکیه) و یا دبی(امارات)، هتل، تشکیل پرونده ی پزشکی، تست ایدز، هزینه ی مصاحبه با کنسولگری و غیره را مـُتــحــمــّل بشید ؟ راستی با دل کندن از اقوام و آشنا و خانواده چطورید؟ اوووف داشت یادم می رفت با بزرگترین نیاز مهاجرت و آن هم «زبان انگلیسی» چه می کنید؟ آیا درباره ی انتخاب شهر و ایالت محل زندگی تان هم تصمیمی اندیشیده اید؟ تا یادم نرفته … حتماً آماده هستید که تا پاگرفتن زندگی جدیدتان شش ماهی را از جیب مبارکتان ریالـهای پرارزش از ایران آورده را به جای دلار بپردازید تا: منزلی اجاره کنید؛ وسایل زندگی تهییه کنید؛ ماشین بخرید؛ خورد و خوراک فراهم کنید؛ گواهینامه بگیرید!!؟  

 

 

        گواهینامه ی آمریکایی و تخیلی این آقا !!! 

 

بعد از کلـّی انتظار دریافت گرین کارت و شماره ی ملی(سوشیال سکوریتی نامبر) وای و صد وای! از جستجوی کار که اگر هم بهترین متخصص مورد نیاز سرتاسر آمریکا باشید! چقدر باید مدرک ترجمه و ارزشیابی کنید؛ دوره های تخصصی ویژه ی خود آمریکا را پشت سر بگذارید؛ رزومه(سابقه ی کار و مهارتها) را به انگلیسی تهیه کنید؛ بدتر از همه اینکه پدرتان درمیاد تا با سیستم اینترنتی پرکردن فرمهای متفاوت درخواست کار ماهر بشید. بذار دیگه از بیچارگی که باید برای شناخت انواع رشته های تحصیلی دانشگاهها و همچنین سختی انتخاب دانشگاه جهت تحصیل بکشید بگذرم. می گم به نظرتون بسـّه یا بازم بگم ؟ از دلتنگی های غربت بگم؟ از نگرانیهای ایرانی وار بخاطر آینده ی خانه و خانواده چطور؟ حس دوگانگی انتخاب نوع حجاب؟ اصلاً بذار حرفامو با این جمله تموم کنم: چقدر اطلاعات واقعی از این آمریکای جهانخوار دارید؟ می دونید که واسه ی هیچکسی فرش قرمز پهن نمی کنند و اونوقتی که خوب توی زندگی تون جا افتادید تازه باید آمریکا را «عمری کار» ترجمه کنید؟ شاید اعتراض کنید که چرا از خوبیهای آمریکا نمی گویم؟ ولی یادتون نره که خوبیها همیشه خوبی اند و من وظیفه داشتم تا گوشه ای از سختیهای رسیدن به این خوبیها را گوشزد کنم. ترا خدا چشماتونو باز کنید… منطقی فکر کنید… اگر هم می خواهید اطلاعاتتون رو بیشتر کنید یه سری به گوشه و کنار سایت خوب «مــهــاجـــرســرا _ کلیک کنید» بزنید و حتی یک آی دی عضویت بسازید و سوالاتتون رو از دوستان پرتجربه تر بپرسید. با اینحال بنده سر تا پا آماده ی بخدمت و پاسخگویی شما عزیزان هستم. ذکر نظراتتون فراموش نشه. درود و دو صد بدرد … ارادتمند حمید

نظرات 22 + ارسال نظر
امی یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:27 ق.ظ http://weineurope.blogsky.com

تمام مطالبی که گفتید حقیقت داره و اون روی سکه است، متأسفانه مردم اغلب به این نکات توجه نمی کنن و فکر می کنن آمریکا یعنی بهشت، یعنی خوشبختی یعنی کلاس اما نمی دونن برای رسیدن به اون خوشبختی باید چقدر سختی کشید و چقدر هزینه مادی و معنوی پرداخت کرد.
راستی استاد شما که اینقدر خواننده دقیقی هستید و امروز متوجه شدید یه دونه « د » کم گذاشته بودم اگه اجازه بدید بهتون بگم در آخرین جمله تون یه دونه « و » افتاده و با همون افتادن جمله دعاییتون تبدیل شده به .....
حالا جدی بخوام بگم باز هم ممنونم از تذکرتون برای اصلاح متنم و اینم که الان گفتم مقابله به مثل نبود! بلکه ما معلم ها به برگه تصحیح کردن عادت کردیم!

امی خانم
وقتی که در یک جامعه ای تبادل اطلاعات آزاد نباشه... وقتی که رسانه های عمومی فقط بر روی طبل دلخواه منفی در مورد آمریکا میزنند ... همین سبب میشه که مردمی که راه به جایی ندارند و یا راه صحیح کسب اطلاعات رو نمیدونند یا دیدگاهی سخت منفی، تصویرسازیهای مغرضانه ی تلویزیون را بپذیرند و یا از بس دروغها دیده و شنیده اند؛ این یک مورد را نیز بصورت معکوس، بسیار رویایی و مثبت بیش از حدّ بنگرند.

برای همین بود که بنده از شما خواهش کردم تا با راه اندازی وبلاگتون و انتقال دیده ها و شنیده هاتون، قدمی مثبت در راه اطلاع رسانی به واقع بردارید..... از بابت اصلاح متن تشکر میکنم.... درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

اب یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ق.ظ

سلام دوست من
من به تازگی با وبلاگ شما آشنا شدم و چند تا سوال راجع به لاتاری داشتم که اگه زحمتی نیست پاسخ بدید:
۱-از دوستی شنیدم که برای ثبت نام لاتاری اگه از کامپیوتری که ویندوزش original نیست استفاده کنیم کلا اطلاعاتمون حذف می شه و اصلا به قرعه کشی نمی رسیم آیا این موضوع صحت داره؟
2-با توجه به اینکه ایران توی تحریمه نسبت به نرم افزارها و تقریبا 90٪ ویندوزها کپی هستند پس کسانی که ثبت نام می کنند چطور ویندوز اصل پیدا می کنند؟؟؟؟
3-آیا در فرآیند چک کردن جهت رد یا قبولی هم این موضوع کپی بودن ویندوز موثر است یا نه؟
4-عکسی که جهت لاتاری می فرستیم اگه 3*4 باشه و edit کنیمش تا به استانداردهای ثبت نام برسه از لیست لاتاری حذف می شیم؟ یعنی حتما باید عکس 5*5 باشه؟؟
5-دوستی می گفت زیبایی چهره شخص در عکس در انتخاب شدن در لاتاری موثر است . از آنجایی که با شنیدن این موضوع من کلی خندیدم می خواستم نظر شما رو هم بدونم...
پیشاپیش ممنون

دوست تازه رسیده ام ... خوش آمدید و قدّم رنجه کردید... تازه تشریف آوردید و خسته اید و زیاد وقتتون رو نمیگیرم....لذا از خودتون پذیرایی کنید و تعارف نکنید. بااجازه بنده سوالاتتون رو سریع جواب بدم و اینکه:

1- و 2-و 3- به هیچ وجه اینگونه اطلاعات درست نیست. نیاز به کامپیوتر فقط بخاطر آن است که شما بتونید به اینترنت و از آن راه به سایت اداره ی مهاجرت آمریکا وصل بشید تا در زمان کوتاه یک تا دو ماه دوره ی ثبت نام(تقریباً اوخر مهرماه) اگر ایران همچنان جزو لیست مجاز بود؛ فرمها رو کامل کنید و عکس دیجیتالی تان را پیوست کرده و اطلاعات شخصی تان را ارسال کنید. این اطلاعات شخصی چیزی نیستند جز اسم؛ فامیل؛ تاریخ روز و ماه و سال تولد به میلادی؛ محل و کشور تولد، جنسیت و ایمیل آدرس .... وقتی که اطلاعات شما ارسال شد و ثبت نام با موفقیت انجام شد؛ لحظاتی بعد یک شماره ی تاییدیه ی ثبت نام مخصوص به شما داده میشود که برمبنای آن، این روزها میتونید نتیجه را چک کنید. گفتنی است که تا همه ی گزینه های لازم اطلاعات شخصی رو کامل نکنید؛ ارسال اطلاعات انجام نخواهد شد و با قرمز شدن آن قسمت از قلم افتاده، تذکر اصلاح آن را میبینید تا اینکه کامل بشود. وقتی هم ارسال شد و شماره ی تاییدیه به دستت رسید دیگه هیچ نگرانی نیست جز آرزوی قبولی شما !!! در مورد چک کردن نتیجه هم مثل بالا... حتی میتونید روی گزینه ای که بنده در متن قرار دادم کلیک کنید و مستقیماً وارد صفحه ی اصلی بشید و پس از وارد کردن شماره ی کامفرمیشن و فامیل و تاریخ تولد گزینه ی سابمیت=ارائه کنید را بزنید و بعد از اینکه صفحه ی بعدی باز شد و از شما میخواهد سمبلی را وارد کنید تا مطمئن شود که یک آدم بالغ و عاقل مشغول انجام این کار است؛ نه اینکه یک بچه ای از طریق بازی با کیبورد اینکار را میکند.... نتیجه را چک کنید.

سوال 4- اصطلاح 5*5 را درمیان جامعه به کار میبرند و از نظر تکنیکی یعنی عکسی که دارای شرایط خاصی گرفته شود و تعداد سلولهای الکترونی =بایت های تشکیل دهنده ی ارتفاع و عرض آن از 600*600 پیکسل کمتر نباشد. هرچند که بیشتر عکاسی ها هنگام سی دی گرفتن عکسها به این موارد دقت نمیکنند. درصورتی که عکس را بی اندازه ناموزون، کشیده، پهن و... نکند؛ آن را با برنامه های کامپیوتری اصلاح میکنند. در این مورد به سایت مهاجرسرا مراجعه کنید.
5- خاب! لابد!! این دوستتون فکر کرده قراره اسم آمریکا را به «فستیوال زیبایی» تغییر بدهند که فقط خوشگلا رو انتخاب میکنند... اگر اینطوری بود پس در مورد من چه اشتباه بزرگی کرده اند !!!

درود و دو صد بدرود .... ارادتمند حمید

احمد - ا یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ http://ashianeheeshgh.blogsky.com/

و دکتر جان پس چه راحت و حتماْ با آگاهی آقایان !!!! انتخاب کرده اند :
« مرگ بر آمریکا » و « آنجا سرزمین کفر است !!! »
که هیچگونه دردسری بر ای خود و . . . نداشته باشد !!!!!!!!!!!!!!

احمد جان
به خدا اسم من «حمید» است و بس ... این دکتر کیه؟ میترسم کم کم ما رو هم نائب امام زمان و بعد هم خود خدا خطاب کنند و منم باورم بشه ... دمت گرم باد به کــلـــّه ی من ننداز که همینطوریش تحمـــّلش مشکله چه برسه که ....

در ضمن یادت نره اون آقاهه گفت :«هرچه فریاد دارید برسر آمریکا بکشید که ما هرچه داریم بخاطر همین شعار داریم» .... البته منظورشون رو درست نفهمیدم که تحریمها رو میگفت یا ...؟؟
درود و دو صد بدرود .... ارادتمند حمید

مجید ایران نژاد دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ق.ظ

سلام .نصفه ی خالی لیوان خیلی تکان دهنده بود تازه می خواستم سال اینده بدم بچه ها برام ثبت نام کنند اما تو منصرفم کردی!!دیگه حوصله ی خونه به دوشی رو ندارم واسه همینه که به حوصله ای که تو در این کار به خرج دادی حسودی ام می شه . میگم اگه تو این دوره از زندگی نتونستیم بریم آمریکا تو دوره های بعدی میتونیم دیگه .نه!!!اگه ممکنه لطف کنید زمان ثبت نام سال آینده و اطلاعات خواسته شده رو به موقعش گوشزد کنید. ممنون.

مجید جان دلبندم
چاره ای نیست و باید بخت و تقدیر خود را با همه ی سختیها آزمود؟ شاید یادت بیاد که من و خانواده ام با نهایت شک و تردید که ممکنه سفیر به ما ویزا ندهد و با دستی خالی و نهایت حال گرفتگی به ایران برگردیم راهی شدیم و حتی تمام وسایل زندگی مان را به حراج و یغمای این و آن و بخشش نهاده بودیم.... حقــّا که سخت بود ولی باید مرفتیم که: بیا ره توشه برداریم ... به راه بی برگشت پا بگذاریم...

چشم! همینکه زمان ثبت نام دوباره ی امسال فرارسید؛ مطمئن باشید بنده مثل سالهای قبل ... حتماً اطلاع رسانی دقیق خواهم کرد.

درود و دو صد بدرود .... ارادتمند حمید

کانون وبلاگ نویسان فتح - معتمد محله دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ http://kanoonFATH.blogfa.com


از شما دعوت می کنیم مقیم شیراز شوید ... هیچی هم نمی خواد فقط معرفت کاکو ...

کاکو جان !!! آی گفتی!!! آی دلم میخواد که شیرازو بودم!!! آخه از بچه های با معرفتش محبت دیدم !!! با اینحال که افتخاری است ساکن شیراز بودنِ یادمان نرود که «همه ی ایران سرای من است!».

درود و دو صد بدرود .... ارادتمند حمید

امی دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:12 ب.ظ http://weineurope.blogsky.com

روز معلم رو بهتون تبریک می گم و آرزو می کنم همیشه در کارهاتون موفق باشید.
می گم اصفهانی وار به دانشجوهاتون بگید امروز برای ایرانی ها روز معلم محسوب می شه و ما رسم داریم دانشجو برای استاد کادو میاره!! البته هرچی براتون آوردن پورسانت منم فراموش نشه !

امی خانم
بینهایت از این محـّبت و مهربانی شما سپاسگزارم ... به نوعی بنده هم اجازه میخوام این روز را خدمت شما و همسربزرگوارتون تبریک بگم .... تشکر دوباره.

والله چی بگم؟ از این دانشجوهای بی بخار آمریکایی که من میبینم؛ هیچ معجزی !!! حاصل نخواهد شد ... هرچند همین الانش همینطور گاه و بی گاه با یک شکلاتی ... چیزی ... پذیرایی ام میکنند ولی خبر داغی درراه نخواهد بود ... با اینحال چشم!!! کمیسیون و پورسانت و حق آب و گــِل شما که صد در صد محفوظ محفوظه ... فقط چیزی که هست خودم مجبورم بجای شما نوش جان کنم و ثوابش رو بفرستم به روح شما.... خوبه دیگه نهههه!!؟

درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

احمد- ا دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:35 ب.ظ http://ashianeheeshgh.blogsky.com

. . . اما بعد ، وقتی « احمد-ا » در معراج مسیح « احمد خان »شود و « در نتیجه ی گرین کارت 2012 » احمد جان ،
آنگاه زیاد به بی راهه نخواهیم رفت «حمید» را «دکنر » خطاب نمائیم .
نائب امام ! و خدا ! بماند که کاندیدا ی زیاد و زیاد و زیاد و... داریم .

من چاکر و مخلص و ارادتمند هرچی «احمد» توی دنیاست هستم چه برسد به دوست و بزرگواری که «احمد-ا» هم باشه!!!
درود و دو صد بدرود .... ارادتمند حمید

کاکتوس صورتی دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

سلام آقا حمید...احوال شما؟

اول بگم خوشحالم کردید به وب من سر زدید

بعد اینکه من میخواستم همین فردا بار و بندیل رو ببندم بیام آمریکا... الان با این تفاسیر من رو منصرف کردید ... من دیگه نمیام اونجا...یلو کارت و برون کارتم نمیگیرم دیگه

خوش و خرم باشید...

کاکتوس عزیز
باور کنید اگه وقت کنم آرزومه که مهمون خونه ی همه ی دوستان باشم .... برایم هم هیچ فرقی نداره که چی نوشته اند؟ همینکه بنویسند یعنی خلق کرده اند و بنده برای صاحبان اندیشه و اهل قلم سخت احترام قائلم .... ولی چه میشه کرد که مشغولیات و محدودیتها اجازه نمیده بیشتر یا زود به زود خدمت برسم.

میگم حالا اینقده زود جا نزن ... اصلاْ بذار یه چیزی درگوشی بگم ... همین دیروز داشتم با برادر حاج حسین اوباما حرف میزدم و گفت: واسه ی هرچی کاکتوسه ... تازه اش اونم صورتی ... فقط و فقط و سفارشی میخواد یه کارت «رنگین کمان» بفرسته!! خلاصه چشم به راه باش که همین روزها خبری در راه است!

درود و دو صد بدرود .... ارادتمند حمید

نسیم دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ب.ظ http://manekhoshbakht.blogfa.com

سلام
یعنی واسه شمام اینقد سختی داشت؟یعنی شما این همه سختی رو پشت سر گذاشتید؟فضولی نباشه،میشه بپرسم شما چند ساله اونجائید و چند وقت طول کشید تا کارتون درست بشه؟!

نسیم گرامی
خاب دیگه!!! هرکاری سختی های خودش رو داره ... یه جورایی سختی های مورد ما فرق داشت چرا که براساس ویزای سه ساله ی کار اومدیم و نه تنها گرفتن همان ویزای اولیه هیچ تضمینی نداشت بلکه ادامه ی آن. گفتنی است که هنوز بعداز چهارسال موفق به گرفتن گرین کارت نشده ایم و شاید دو یا سه سال دیگری همچنان استخوان توی زخم طول بکشد.
درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

سحر سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ق.ظ http://kudakiha.blogfa.com

سلام به استاد مهربان..
میدونم خیلی زیاد تقصیر خدمت دارم...اما به حساب بی معرفتی نزارید تو رو خدا..
امدم تا روز معلم رو بهشتون تبریک بگم..میدونم در دانشگاه تدریس میکنید و استاد هستید اما همین که از اموخته هاتون به دیکران می اموزید ، شایسه ی تبریکه..پس روزتان مبارک!
با اجازه فردا درباره ی این پست نظرم را منویسم..
ایام به کام(گل)

سحر خانم
این حرفها چیه؟ بنده ارادتمند شمایم و همینکه هرازگاهی هم سری بزنید زهی افتخار.... در ضمن چرا فحش میدی؟ مگه خودت خوار و مادر نداری؟ حالا که اینطوری شد روز معلــّم به خودت و همکارات مبارک باشه.... دههه!!!
در ضمن در مورد ما از «روز» و «ختم» و «هفته» و «چهــّلم» گذشته و کم کم باید براش «چندمین سال» بگیرند!!! آفرین دختر خوب ... این خوب رسمیه که هی بیایی نظر بنویسی و عدد رو ببری بالا و ما هم فیسی بیاییم و بگیم:«خوشت میاد!!! ماییما!!»

درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

زیتون تنها سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:55 ق.ظ http://zeytoone-tanha.blogsky.com

سلام.حال شریف؟
حالا دیگه این وب شده منبع من واسه دریافت اطلاعات غیرمغرضانه و موثق. مرسی بابتش.
میگماااااا... این قضیه ترور اسامه رو هم شفاف سازی کنین لطفا. ما که دیگه به هیچ کانالی اعتماد نداریم

زیتون گرامی
چنان گفته اید منبع دریافت اطلاعات «موثق»!!! که کلی باد به کله ی مبارکمان افتاد !!! نه بابا !!! آنچنان خبری هم نیست و اینجا یک «وب» از نوع«لاگ» =وبلاگ است که هرچی از هرجا گیرم اومد واسه ی استفاده ی دوستان توش میذارم و بهرحال باعث افتخار خواهد بود که در این راستا برای کس یا کسانی هم استفاده ای داشته باشه.

وامــّا در مورد حضرت اجل تاریخ ساز متعصب اسلامی و تروریست عزیز اسامه بن لادن فقط همینو داشته باش که همینکه بنده عکس گواهینامه ی الکی اش رو منتشر کردم؛ ریق رحمت را به بدترین شکلی سرکشیدند و رفتند که برای همیشه برند.... چیزی که هست نباید از کارهای سیاست بازانه ی همه ی سردمداران دولتی غافل شد و چطور پس از ده سال الان که قیمت بنزین یه دفعه و حسابی گرون شد و آروم آروم دارند به دوران تبلیغات بعدی رئیس جمهوری میرسند اینطوری و اونم نه توی غارها و بلکه توی مرکز و پایتخت پاکستان گیرش بیارند!!! دقیقاً همین بازیها رو همه جای دنیا میشه دید تا مردم رو باز بکشونند پای صندوق رای و باز کلاهی گشادتر!!!

درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

شهریار سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ http://irangardish.blogfa.com

سلام و درود
حمید خان حالا کی از خوبی های آنجا خواهی نوشت ما منتظریم
ارادتمند شهریار

شهریار جان
بنده سعی دارم که همیشه آنچه که واقعیت است را بنویسم ... هرچند که بیشتر مواقع بخاطر اینکه صفایی به دوستان داخل ایران داده باشم سعی کرده ام از بیشتر جشن ها و مراسم شاد این خارجه ی کافرستان بصورت گزارش مطلب بیشتری بنویسم.

درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

کاکتوس صورتی سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:16 ب.ظ http://kaktoos-name.blogfa.com/

بعله میدونم...

خبر آمد خبری در راه...دلخوش آن دل که از آن آگاه است

سفارش ما رو بکنید اگه میخوان کارت بدن یه خوبشو بدن...مثلا هفت رنگ

به روی دوتا گوگولیا چشام !!! اصلاْ چرا یکی؟‌ میگم دوجین تقدیم کنند تا هروقت روی یکیشون گرد و خاک نشست بندازید دور و یکی دیگه رو دست بگیرید!!!
درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

نسیم سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ http://manekhoshbakht.blogfa.com

سلام
دوباره من اومدم!میگم آقای دکتر یعنی اینکه میگن هرکس گرین کارت داشته باشه از مزایای 1شهروند آمریکایی میتونه استفاده کنه،الکیه؟تازه باید بعد از گرین کارت این همه سختی کشید یا اینا که شما گفتین واسه قبل از گرین کارته؟البته ببخشید اینقد مزاحم میشما

قبل از هرچیز با عرض معذرت بنده "دکتر" نیستم و لطفاً بنده را با همان نام کوچکم=حمید بنامید ممنوندار هستم.

نسیم گرامی
اتفاقاً سوال خیلی خوبی کردید... یکی از بزرگترین اشتباهات یا بهتره بگم تــوّهمی که بخاطر عدم اطلاعات در ایران رایجه ... همین شایعاتی است که وقتی شما شهروند آمریکایی باشید از چه مزایایی برخورددار خواهید شد!!! این درحالیست که هرچند مزایای بسیاری هست و من منکر وجود آن نمیشوم؛ ولی به همین راحتیها هم نیست و باید شرایط گرفتن آنها را داشته باشید .... مثلاً کسی که متوّلد آمریکا باشد و بقولی مادرزادی سیتیزن آمریکا باشد .... حتی اگر بخواهد از تخفیف هزینه ی دانشگاهی به مناسبت «بومی بودن» برخوردار شود ... حداقل باید شش ماه تا یکسال ساکن آن ایالت باشد و نمره های یک ترمش عالی باشد و دیگر شرایط...!!! تا تخفیف را بتواند بگیرد. من درخدمت هستم.
درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

پرویز چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ق.ظ

حمید جان، حرف دل من رو میزنی، به خدا!!!

خوب کردی بچه های هموطن رو یه مقدار با واقعیت ها آشنا کردی. حالا هنوز بقیه اش رو براشون نگفتی خیلی ها کم آوردن. اگه قرار بود در مورد بیمه گران و ناقص پزشکی، هزینه یک شب بیمارستان 18 هزار دلار، و بیل های ماهانه عریض و طویل و ... بگی نمیدونم میخواستن چی بگن.
بیچاره همه ما، که آمریکا برامون شده یه بهشت. بدون اینکه اینکه بدونیم اینجا به جای تخیلات باید با واقعیت ها روبرو شد. فلذا در آمریکا که یک دنیای واقعی است و اصلا تخیلی نیست، باید اول بهشت را ساخت و بعد توی اون زندگی کرد. اینجوری نیست که همین طور الکی یه افراد دیگه بهشتی آماده کرده باشن که هر کی خواست بیاد عشق و حال.
البته که اگه آدم بتونه این بهشت رو برای خودش بسازه از همه کشورهای دیگه بهتر تره!
یه فرق بزرگ آمریکا با سایر کشورها همینه که خیلی جاها اصلا آدم نمیتونه بهشت بسازه. ولی اینجا خدا رو شکر ایزار و آلات و مواد و مصالح کلا فراهمه، مونده یه مقدار همت و یه کم غیرت و اندکی شانس.
برای حمید عزیز و خوش شانس (که رفته توی آمریکا شده معلم فارسی!) آرزوی یک دنیا شانس بیشتر میکنم وگرنه همت و غیرت رو که خودش استاده!

پرویز عزیز
قبل از هرچیز بذار از اینکه لطف کردی و تجربه ات رو با دوستان خواننده درمیان گذاشتی بی نهایت تشکر کنم... ایکاش دیگر دوستان نیز محبت میکردند و تجربه هاشون رو با دیگران درمیان میگذاشتند تا سندی باشد برای آیندگان و با آمادگی بیشتری قدم در این میدان سخت بگذارند.... آنچه که بارها و بارها باعث آسیب های روحی و جسمی فراوانی شده، همین بسته بودن چشم آنان است؛ بحدیکه که از سر «عشق آمریکا» بجز «بهشتی رویایی» تصویر دیگری در ذهنشان نیست ... همینگونه افرادند که اوّلــین برخورد با واقعیتها، عجیب و سخت کم میاورند. باید به این دسته از دوستان گفت: ای عزیز ... در همان بهشتی که با سعی بسیار و همــّت و تلاشی بالا میسازی ... برای لمیدن کنار ساحل دریا و خوردن کباب فرد اعلا ... نیاز است غذا را جوید.... برای کباب کردن نیاز به گوشت است .... برای تهیه ی گوشت نیاز به پول.... و برای پول نیاز به کار........ و حالا بگرد تا بگردیم و کو کاری که پول کافی برای تفریح ما بسازد؟؟؟

پرویز جان !!! دمت گرم و یادم باشه بخاطر اینهمه تعریف و تمجید از من، یه سور دعوتت کنم... کجا رو عشقته؟ بریم رستوران ایرونی؟
درود و دو صد بدرود .... ارادتمند حمید

پرویز پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ق.ظ


می خواستم برای جوابی که داده بودی، یک جواب بنویسم. دیدم نمیشه. فهمیدم سیستم اینجوریه که:
حرف آخر رو خودت میزنی!

اینشا اله که توی خونه هم بتونی همیشه حرف آخر رو بزنی!

ما یه دونه همسر داریم، سالهاست که در زندگی هیچ اختیاری نداریم. خدا به فریاد تو برسه که در منزل با چند نفر از جامعه مظلوم و حق به جانب نسوان به سر می بری!
ضمنا اینجا توی دالاس رستوران ایرانی زیاده، کسرا، جیووانی، حاجی و ... هر وقت تشریف آوردین و خواستی سور بدی ما در خدمتیم!

پرویز خان
اینکه توی این سراچه حرف آخر رو من میزنم از سر اجبار «سیستمه» وگرنه سیستم جاری زندگی همان کرده که میدونی .... رجال مردان مرد روزگار و اونم از نژاد ایرونی چنان «ز.ذ» نسوان ضعیفه شده ایم که حدّ نداره و بقول شما بیچاره من که اسیر چهارتا از نسوان مخدّره ی مظلومه ی مستبده شده ام(عیال و دوتا دخترم و پرنده ام=مونس)!!

راستی پرویز خان!!! اینو میدونستم که یه دونه همسر رسمی داری؟؟ زیر سبیلیها چندتاست؟ راستی هنوز اون مکزیکیه رو داری؟ با اون چینیه چه کردی؟ اون سیاهپوسته که دست از سرت برداشت؛ نه؟ خودمونیما آخرش «نسوان ضعیفه ی حلاله ی صیغه ای» چیز دیگه ای؛ از اون ایرونیه که راضی هستی؟... پرویز خان بازم بشمارم یا همینش بسه و دخلت اومد؟؟؟ واسه ی من اسم رستوران میشماری؟ یادت رفت که ما اصفونیم نه؟ فعلاً برو به فکر یه وکیل ارزون طلاق بگرد که آشی برات پختم که تا یه سال واسه ات کافی باشه؟ هروقت سرت خلوت شد بگو تا بریم رستووووررراااان!!!
درود و دو صد بدرود .... ارادتمند حمید

پرویز شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:12 ق.ظ

دسیسه های عالی کارساز نمی شود! چون همسر بنده فعلا اهل وبلاگ گردی نیست. یعنی وقت نمیکنه.
اینروزها من توی اینترنت ول میگردم و اون مشغول پر کردن اپلیکیشن برای کار هست.

بازم غیرت زنای ایرانی!
(اینا رو نوشتم که اگه بعدها یه روزی اومد و این مطالب رو خوند، بدونه که من چه بچه خوبی هستم)

پرویز خان
هرچند خودمم هنوز بلد نیستم میشه یا نه؟ همین الان بگم اگه حق السُـکــوت نرسه؛ اون قسمت پاچه خواری را نه تنها پاکش نمیکنم؛ بلکه یه چهارتا چیز دیگه هم اضافه میکنم تا هروقت عیالت اومد و خوند؛ دخلت سه سه بار به شونزده بار بیادا ... بهرحال بهتره زود به فکر ارسال سهم «امامــزاده حمید» وصول بشه وگرنه دین و ایمون که هوووچی... جونتون هم برباد میره!!!

درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

محسن ۲۰۰۹ پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ق.ظ

سلام و آرزوی موفقیت و پیروزی برای هم وطنم استاد حمید ...
من با سایت شما از طریق سایت وزین مهاجرسرا توسط لینک مربوطه آشنا شدم ، سایت خیلی قشنگی دارین و از همه قشنگ تر اطلاعات حقیقی هست که به ما امید واران برای آینده می دهید ، نجف آبادی گل از این که ما پشت کنکوریهای گرین را فراموش نکرده اید و ما رو راهنمائی می کنید تا دید درستی از مهاجرت داشته باشیم چه می تونم بگم و چطوری می تونم تشکر کنم چرا که شما هم مثل خیلی ها همین که آقا خره از پل به سلامت گذشت می تونستین برین دنبال زندگیتون و کاری به کار بقیه نداشته باشین و از اینکه احساس مسئولیت می کنین ووقت می زارین بی اندازه متشکرم .
در پیام خصوصی برایتان پیغام گذاشته ام امیدوارم قبول زحمت کنین و منو راهنمائی کنین
در خاتمه برای شما و همه دوستان گلم آرزوی شادکامی و رسیدن به تمامی آرزوهاتون رو دارم ... پیروزباشید
محسن ، پنجشنبه 22 /2 /90 ساعت 30/4 صبح

ای عشق آقا محسن
ساعت چهار و نیم صبح !!! میفهمم که چه حالی داری؟ میدونم چرا خواب و خوراک نداری؟ یادت نره تا وقتی اینطور دقیق و کنجکاو به دنبال جمع آوری اطلاعات باشی؛ انشاالله بعد از مهاجرتتون مشکلات کمتر و کمتر و کمتری خواهید داشت. با اینحال بازم تحقیق کنید.

در بین جمله هاتون تعریفهایی داشته اید که ضمن تشکر از محبت شما و بخصوص حضور صمیمی و گرمتان.... دانسته باشید که اگر هرکس به اندازه ی اطلاعاتش تلاش میکرد تا آن را با دیگران به مشارکت بگذارد؛ دیگر جهل و بی اطلاعاتی بی داد نمیکرد.... بهرحال بد نیست بدونید که «آقا خره»ی ما هنوز گیر پل است و شاید هم پاش تاپیده باشه سخت.
چشم! بنده درصورتیکه بتونم موضوع مورد سوال پیام خصوصی تان را پاسخگو باشم؛ با شما تماس خواهم گرفت.
درود و دو صد بدرود .... ارادتمندحمید

محسن ۲۰۰۹ جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:34 ق.ظ

با سلام مجدد خدمت برادرعزیزم حمید جان ...
عزیز دل با اینکه نمی شناسمت و فاصله ما بسیار است
(من در مشهد و تو در آن طرف آبها) امّا بدان که دوستت دارم !!!
چگونه ؟ مگر می شود آدم کسی را که نمی شناسد دوست داشته باشد ؟ جواب ساده است : تو این دنیائی که دوستی و محبت رنگ باخته و به هر کس که اطمینان می کنی و راز دلت را می گویی در ظاهر با تو همراه است ولی در پشت سرت آدم دیگری می شود و هر کسی هم که به تو نزدیک می شود در ظاهر رفیق است ، امّا در باطن فقط به فکر این است که از تو به نفع خود استفاده کند و خیلی راحت تو را دور می اندازد ، در چنین دنیائی اگر کسانی پیدا شوند که بی چشمداشت و بدون اینکه برای آنان نفعی در بر داشته باشد کاری برای دیگران انجام دهند و مشکلی را از پیش پای آنان بردارند آیا لایق دوست داشتن نیستند ؟
سایت شما و اطلاعات شما خیلی بدردم خورد و خیلی کمکم می کند من تقریباً هر روز به این سایت و سایتهای مشابه سر می زنم چون روزها درگیر هستم معمولاً شب ها سر می زنم و خیلی خوشحالم که شما با آن همه درگیری کاری و گرفتاری زندگی که دارین می نشینید پای کامپیوتر و محبت خالصانه خودتون رو نثار بچه ها می کنید...
چه باور بکنید چه نکنید بدونین که این هایی که نوشتم حرف دل خالصانه خودم است
شما حال امثال ما ها رو خوب درک می کنین و می دونین که چقدر گرفتار و ناامید از آینده ایم و دنبال راهی به سوی آینده ای روشن بدون روئیائی شدن هستیم .
در ضمن خیلی خوشحال شدم که به این سرعت لطف کرده جواب من رو دادید چون فکر می کردم احتمالاً وسط های هفته دیگر سایت رو چک می کنید و این بروز رسانی عالیست ! همچنین نگران « خرتان » هم نباشید انشاءا... خودم می آیم و از پل ردش می کنم اگر هم پای زبان بسته تابیده باشد درمانش خواهیم کرد .
این سایت نه تنها قشنگه بلکه یه جوایی جون داره و احساس می کنی در مقابل طرف مقابل نشسته ای و با او گفتگو می کنی و این رنج بی خوابی رو شیرین می کنه ، الآن اذان گفتند و ساعت 4 صبح جمعه هست نمیدانم آن جا چه وقتی از روز یا شب است ، ببخشید زیاده حرف زدم و حوصله اتان را سر بردم .
در پایان برای شما و خانواده محترمتان و تمامی عزیزانی که به این سایت سر می زنند آرزوی موفقیت و شادکامی از خداوند متعال مسئلت دارم . شاد شاد باشید .

ای احساس ... محسن جان
حالا همه میفهمند من کلی ازت خواهش کردم بیایی و تعارف تیکه پاره کنی.... بهرحال دمت گرم و سرت خوش باد.... هرچه هست کمترین وظیفه ام رو انجام دادم و گاهی میشه که دیر جوابو دوستان رو بنویسم ولی سعی کرده ام کمتر سوخت و سوز داشته باشه.

بهرحال هرجا که هستی موفق و شادکام باشی... همه ی ایران سرای ماست... به داشتن دوستانی به این خوبی که نه فقط همزبانند.... نه فقط هموطن اند... بلکه «همدل» هستند افتخار میکنم و التماس دعا.
درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

محسن ۲۰۰۹ جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:33 ق.ظ

حمید جان سلام ...
مخلصیم آقا ... خوبی شما ... دلم خیلی تنگ شده بود مشغله روزانه نمی گذاره به سایت دوست داشتنی شما تند تند سر بزنم ، از اطلاع رسانی در مورد دوباره قرعه کشی گرین خیلی خوشحال شدم
فقط حمید جان می تونین بگین برای این که بفهمیم قبول شدیم یا نه به کدام قسمت سایت لاتاری باید مراجعه کنیم یا اینکه ازسایت مهاجرسرا بفهمم ممنونم
انشاءا... همیشه زنده و سلامت باشید و این سایت خوب ادامه داشته باشه ... دلم برای صحبت با شما خیلی تنگ شده بود .
زنده باشی .

آقا محسن
هرچند قبلاً هم لینک مخصوص تست نتیجه ی گرین کارت را در نوشته ای دیگر ارائه کرده ام، سعی میکنم بازم در همین مکان اون سایت رو دوباره خدمتتون ارائه کنم .
با این حال اگه به همون سایت مهاجرسرا هم مراجعه کنید؛ به دفعات لینک مورد نظر رو ارائه کرده اند... حتی اگر چند نوشته ی قبل تر همین وبلاگ رو ببینید میتونید روی همون لینک کلیک کنید و با اینکه پیام میاد که هنوز تست قبولی 2012 شروع نشده؛ لینک اون صفحه را ذخیره کنید تا بتونید در روز موعود آن را باز کنید و استفاده کنید.
درود و دو صد بدرود ... ارادتمند حمید

نیما چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:06 ق.ظ

یعنی شما میگید من که جوونم همینجا بمونم و مث پدرم با یه زندگی بخور و نومیر سر کنم یا چند ماه سختی بکشم شاید زندگی خوبی به هم بزنم
زندگی یعنی ریسک .
از طرفی تحت تآثیر حرفاتونم قرار گرفتم چی بگم کاش میتونستید حرفاتونو ثابت کنید.
اگه ممکنه ...

نیمای عزیز
قبل از هرچیز خدمت شما خوش آمد عرض میکنم و ممنونم که ردی از اسم و نظرت به جا گذاشتید .

گـــُلم
من به هیچوجه نگفتم که باید بمونید و بسوزید یا آینده و سعادت خودتون رو به دست خودتون نسازید .... بلکه همیشه هم گفتم که باید و شاید که هرکسی نهایت تلاشش رو بکنه و تقدیرش رو به دست خودش بسازه. آنچه که هست ... متاسفانه یک تصویر رویایی از آمریکا و عشق آمریکا در ذهن ها ساخته شده که هرچند خیلی از اون ها دروغ یا دست نیافتنی نیستند ولی برای رسیدن به آنها باید سخت تلاش کرد. در یک کلام .... از قدیم هم گفته اند که خوبی؛ خوبیه .... باید سختی ها و بدیها رو شناخت. بنده تلاش کرده ام که اندکی سختی های بین راه رو برای اونایی که مرد کار و سختی نیستند و فقط از سر هوس دلشون میخواند معجزه ای بیفته رو تصویر کنم تا تکلیف خودشون رو از اوّل کار بدونند.
با این حال هر سخنم رو که نیاز به اثبات داشتید بفرمایید تا بیشتر بازش کنم.

موفق و پیروز باشید .... درود و دو صد بدرود
ارادتمند حمید

نیلو جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:32 ب.ظ

سلام
خسته نباشید
چند تا سوال داشتم .
من ثبت نامم رو یکی از دوستام تو امریکا انجام داد عکسم هم عکس پاسژورتم بود که تاریخش برای خرداد ۹۰ هست
یعنی عکسم قبول نیست؟؟ چون حجاب داره و و چند ما از یک سال گذشته؟؟
اگر مثلا ما قبول بشیم درس من ۱/۵ دیگه مونده تمام بشه شوهرم ۱ سال مدارکمون رو تا همونجایی که خوندیک باید بدیم
کدوم ایالت ارزون تره واسه زندگی

نیلو خانم گرامی
ضمن عرض خوشامد خدمت شما و با امید به اینکه در این مکان به شما خوش گذشته باشه؛ تا اونجایی که متوجه شدم و میدنم پاسخ سوالاتتون رو عرض می کنم و امیدوارم که کمکی به اطلاع رسانی دقیق داشته باشم.

سوال یک: عکسی که برای ثبت نام اینترنتی و کامپیوتری نیازه؛ عکسیه که دارای شرایط خاصیه ولی به همون شرایط خاص عکس پاسپورتی مشهوره که البته شرط اصلیش اینه که 600 در 600 پیکسل(واحد سلولی کامپیوتری) باشه. بهرحال دوستتون باید اون عکس رو اسکن کنه و چنانچه ابعداش دقیق نیست با استفاده از برنامه هایی مثل فوتوشاپ، ابعادش رو تغییر بده تا بتونه ثبت نام کنه وگرنه کسری چنین مورد به این مهمی سبب عدم ثبت نام کامل در لاتاری و طبیعتن عدم دریافت رسید ثبت نام(کامفرمیشن نامبر) میشه.

سوال دو: داشتن و نداشتن حجاب مهم نیست ولی طبق توضیح بالا، باید شرایط عکس دقیق باشه. مثلن زمینه ی پشت باید سفید باشه. عکس رنگی باشه. نگاه به روبرو به صورتی که گوشها پیدا باشه. سر و گردن، بیش از پنجاه درصد فضای عکس رو دربر بگیره و ... تاریخ عکس هم به اون شکل مهم نیست چرا که وقتی عکستون رو اسکن کنه، تاریخی که در ویژگی های عکستون ثبت میشه، جدیده.

سوال سوم: شما دعا کنید قبول بشید .... بقیه ی مواردش رو میتونید راه حلی پیدا کنید و بهتره نه تنها همه ی امیدتون رو به این قرعه کشی نبندید بلکه بعد از اینکه تلاشتون رو در این زمینه داشتید؛ با پیگیری بقیه ی روال عادی زندگی تون، به این قرعه کشی فقط به چشم یک شانس بنگرید. با این حال بقیه ی نگرانی ها و سوالاتتون رو بذارید ایشاالله پس از قبولی.

موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد